گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خالد نقشبندی

چه دولت بود یارب دوش من در خواب می‌دیدم

که نخل مدعا را پر بر و شاداب می‌دیدم

سکندر بهر آب زندگی ظلمت برید و من

به تاریکی شب سرچشمه آن آب می‌دیدم

نگه مل، چهره گل، خط سنبل و قد سرو و لب شکر

مژه نشتروَش و کاکل چو مشک ناب می‌دیدم

قیامت می‌نمود از قامت و می‌گفت قدقامت

به روی خویشتن حیران شده محراب می‌دیدم

شب یلدا به روی روز رستاخیز شد پیدا

ندانم یا دو زلفت پر ز پیچ و تاب می‌دیدم

زین تشبیه‌های نامناسب صد معاذالله

که بالله در جهان مانند او نایاب می‌دیدم

به خاک پاش می‌غلتیدم و شُکرانه می‌کردم

تو گویی خویش را بر بستر سنجاب می‌دیدم

ز شوق شمع رویش جمله اعضایم به رقص آمد

ز هر مویش به بند جان دو صد قلاب می‌دیدم

ندیدم زان شب فرخنده صبحی پرتوافکن‌تر

اگرچه کلبه را بی‌شمع و بی‌مهتاب می‌دیدم

تنم یکباره شد چشم از برای دیدن رویش

به هر عضوی جمال آن گل سیراب می‌دیدم

اشارت بر بشارت بود خالد خواب دوشینم

که من بیمارم و گلشکر و عناب می‌دیدم