تو مپندار که بر طرف چمن
چون رخ و قامتت ای سیمین تن
گل و شمشادی هست
در دهان تو نگنجد سخنی
گرچه شیرین دهنت گاه سخن
نرخ شکّر بشکست
هرکه رخسار دلافروز تو دید
دل شوریده بوجهی احسن
در سر زلف تو بست
هندوانند در آن زلف سیاه
روز و شب کرده بر آتش مسکن
همه خورشید پرست
هر زمانی من دلسوخته را
بدود اشک و بگیرد دامن
که کجا خواهی جست
فتنه باشد که در آئی روزی
نیمه مست از در کاشانه ی من
قدح باده بدست
گوش کن ناله خواجو بصبوح
چون بوقت سحر از طرف چمن
نغمه ی بلبل مست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما شئت کان وان لم اشأ
و ما شئت ان لم تشا لم یکن
خلقت العباد علی ما علمت
ففی العلم یجری الفتی والمسن
فهذا مننت و هذا خذلت
[...]
هندسی یاری ای یار عزیز
بر تو هندسه چون تو بر من
گر به قولت نشود نقطه همی
منقسم ای صنم نقطه دهن
از برای چه دهان تو همی
[...]
چون من و چون تو شد ای دوست چمن
یک چمانه من و تو بی تو و من
توی بیتو چو بهار اندر بت
من بی من به بهار تو شمن
توبهٔ سست بروتان شدهاست
[...]
فما شئت کان و ان لم نشأ
و ما شئت ان لم نشأ لم یکن
خلقت العباد علی ما علمت
ففی العلم یمضی الفتی و المسن
علی ذا مننت و هذا خذلت
[...]
گاه آن است که طفلان چمن
اندر آیند چو عیسی به سخن
گه گشایند دهان از لاله
گه نمایند زبان از سوسن
مددی از دم عیسی است نسیم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.