خواجوی کرمانی
»
دیوان اشعار
»
صنایع الکمال
»
حضریات
»
قطعات
»
شمارهٔ ۴ - فی الاستعطاف و الشکوی عن تعویق الاحسان
سپهر مهر معالی مه سپهر جلال
زهی ضمیر تو از منهیان عالم غیب
اگر نه حفظ تو بودی اساس عالم را
معارج فلکی منهدم شدی لاریب
جهان ز بهر جلال تو قرطه ئی می دوخت
بر آمد اطلس گردونش از قواره ی جیب
فروغ لمعه ی رای تو ملک و ملت را
همان شعاع که شد رهبر شبان شعیب
اگر ملال نمائی ز بنده عیبی نیست
چرا که ذات شریف منزهست از عیب
روا مدار که در انتظار انعامت
دهد بسن شبابم زمانه وصمت شیب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی ستایش و عظمت خداوند و جایگاه او در جهان است. شاعر به زیباییهای آفرینش و قدرت پروردگار اشاره میکند و او را پرچمدار نور و هدایت میداند. همچنین، شاعر از بینظیری خداوند سخن میگوید و بیان میکند که اگر انسانها دچار نقص و عیب هستند، این امر طبیعی است و نیاز به رحمت و انعام پروردگار دارند. در نهایت، او ابراز میکند که حتی اگر خداوند توجهی به بندگان نداشته باشد، این نگرانکننده نیست چرا که ذات او منزه و پاک است.
هوش مصنوعی: آسمان پرستاره با نور خورشید، نشاندهندهی عظمت و شکوه توست و ذهن تو از رازهای پنهان جهان غیبی آگاه است.
هوش مصنوعی: اگر حمایت و نگهداری تو نبود، اساس عالم زیر و زبر میشد و آسمانها از هم میپاشیدند، بدون شک.
هوش مصنوعی: جهان به خاطر زیبایی و جلال تو، مانند درزی که پارچهای را میدوزد، دوخته شده و آسمان همچون پارچهای از جنس اطلس از تکههای جیب تو تشکیل شده است.
هوش مصنوعی: نور روشنایی افکار تو برای کشور و ملت همانند نوری است که راهنمای شبانی چون شعیب شد.
هوش مصنوعی: اگر از من ناراحت باشی، ایرادی ندارد، زیرا ذات والای من از هر عیبی پاک است.
هوش مصنوعی: هرگز اجازه نده که زمانه در انتظار پاداش تو، جوانیام را هدر دهد و در سکوت پیری بگذرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر من آمد و آورد و بر فروخته شمع
چو طبع مرد نشاطی چو جان مرد لبیب
نبود زهره به لطف هوا به شکل شهاب
به شبه نیزه به لون قلم به قد قضیب
کنون که شد حضری بلبل و غراب غریب
بعید شد گل نار و گل بنفشه قریب
هزار دیبا در باغ گسترید صبا
نگارهاش بدیع و طرازهاش غریب
شده چو مذبح عیسی ز بلبل و گل باغ
[...]
درین دو روزه توقف که بو که خود نبود
درین مقام فسوس و درین سرای فریب
چرا قبول کنم از کس آنکه عاقبتش
ز خلق سرزنشم باشد از خدای عتیب
مرا خدای تعالی ز آسیای فراز
[...]
رخ تو شحنه خوبی شده ست و زلف نقیب
گل جمال تو را خار غمزه تو رقیب
دلم بماند به زندان عاشقی محبوس
ز قصد شحنه غمز رقیب و جور نقیب
غریبم از تو و این را سبب نعیب غراب
[...]
خدایگانا شاگرد رای توست قضا
ادب نباشد اگر بگذرد ز حکم ادیب
ز چوب منبر خشک از نشاط گل بدمد
نسیم نام تو چون بگذرد به لفظ خطیب
نه قطره ماند به دریا نه ذره ماند به دشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.