گنجور

 
خواجوی کرمانی

هنوزت نرگس اندر عین خوابست

هنوزت سنبل اندر پیچ و تابست

هنوزت آب در آتش نهانست

هنوزت آتش اندر عین آبست

هنوزت خال هندو بت پرستست

هنوزت چشم جادو مست خوابست

هنوزت سنبل مشکین سمن ساست

هنوزت برگ گل سنبل نقابست

هنوزت ماه در عقرب مقیمست

هنوزت عقرب اندر اضطرابست

هنوزت گرد گل گرد عبیرست

هنوزت لاله در مشکین حجابست

هنوزت بر مه از شب سایبانست

هنوزت بر گل از سنبل طنابست

هنوزت لب دوای درد دلهاست

هنوزت رخ برای شیخ و شابست

هنوزت ماه در اوج جمالست

هنوزت شب نقاب آفتابست

هنوزت شکّر اندر پرّ طوطیست

هنوزت بر قمر پرّ غرابست

هنوزت در دل خواجو مقامست

هنوزت با دل خواجو عتابست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

در این جو دل چو دولاب خرابست

که هر سویی که گردد پیشش آبست

وگر تو پشت سوی آب داری

به پیش روت آب اندر شتابست

چگونه جان برد سایه ز خورشید

[...]

امیرخسرو دهلوی

بیا کز رفتنت جانم خرابست

دل از شور نمکدانت کبابست

درنگ آمدن، ای دوست کم کن

که عمر از بهر رفتن در شتابست

من آیم هر شبی سوی تو، لیکن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه