گنجور

 
خواجوی کرمانی

بیرون ز کمر هیچ ندیدم ز میانش

جز خنده نشانی نشنیدم ز دهانش

زان نادره ی دور زمان هر که خبر یافت

نبود خبر از حادثه ی دور زمانش

بگذشت و نظر بر من بیچاره نیفکند

او با دگران و من مسکین نگرانش

بلبل نبود در چمنش برگ و نوائی

چون گلبن خندان ببرد باد خزانش

سرو ار زلب چشمه برآید چو درآید

بر چشم کنم جای سهی سرو روانش

عقل ار متصوّر شودش طلعت لیلی

مجنون شود از سلسله ی مشک فشانش

کی شرح دهد خامه حدیث دل ریشم

زینگونه که خون می رود از تیغ زبانش

گو از سر میدان بلا خیمه برون زن

عاشق که تحمّل نبود تیغ و سنانش

نقّاش چو در نقش دلارای تو بیند

واله شود و خامه در افتد زبنانش

هر خسته که جان پیش سنان تو سپر ساخت

هم زخم سنان تو کند مرهم جانش

خواجو چو تصور کند آن جان جهانرا

دیگر متصوّر نشود جان و جهانش

 
 
 
حکیم نزاری

هیهات نزاری بنگر بوسه ستانش

زلفش بکش و لب بگز و بوسه ستانش

با آن که چنین است مشو غرّه به حسنش

بی کار چرا باشی مگذار چنانش

مگریز ز تیرِ مژۀ مستش اگرچه

[...]

ابن یمین

هر نکته که از گفتن آن بیم گزندست

از دشمن و از دوست نهان دار چو جانش

هر گاه که خواهی بتوان گفت و چو گفتی

هر وقت که خواهی نتون کرد نهانش

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
محتشم کاشانی

صد سال ز من دارد اگر هجر نهانش

به زان که ببینم به طفیل دگرانش

می‌کرد شبی نسبت خود شمع به خوبان

چون خواست که نام تو برد سوخت زبانش

دل داشت یقین نیستی آن دهن اما

[...]

عرفی

آن گه که تو باشی در مردن نگرانش

با صد هوس از دل نرود حسرت جانش

دل بهر هلاک از تو طلب کرد نگاهی

غافل که دهد عمر ابد لذت جانش

بی بهره شهید تو که از پرسش محشر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عرفی
صائب تبریزی

آن کس که نشان داد برون از دو جهانش

سرگشته تر از تیر هوایی است نشانش

مادر چه شماریم، که سر پنجه خورشید

در خون شفق می تپد از شوق عنانش

چشم دو جهان واله آن قامت رعناست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه