گنجور

 
صائب تبریزی

آن کس که نشان داد برون از دو جهانش

سرگشته تر از تیر هوایی است نشانش

مادر چه شماریم، که سر پنجه خورشید

در خون شفق می تپد از شوق عنانش

چشم دو جهان واله آن قامت رعناست

خوش حلقه ربایی است قد همچو سنانش

از چین جبینش دل عشاق دو نیم است

کار دم شمشیر کند پشت کمانش

سر تا قدمش کنج لب و گوشه چشم است

رحم است به چشمی که نگردد نگرانش

پیداست که با روی لطیفش چه نماید

ماهی که به انگشت توان داد نشانش

باریک شو ای دل که بسی موی شکافان

کردند به زنار غلط موی میانش

بیم است که برخاک چکد لعل لب او

چون قطره خون از سر شمشیر زبانش

گفتم شود از خواب کم آن تیزی مژگان

غافل که شود خواب گران سنگ فسانش

در پیش اگر ز لعل لبش شمع نمی داشت

می کرد نفس گم، ره باریک دهانش

ترکی که به شمشیر گرفته است زمن دل

پیچیده تر از موی میان است زبانش

سر رشته تمکین رود از قبضه یوسف

چون دیده قحطی زدگان برسر خوانش

صائب جگر خضر و مسیحاست ازو خون

شوخی که منم داخل خونابه کشانش

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حکیم نزاری

هیهات نزاری بنگر بوسه ستانش

زلفش بکش و لب بگز و بوسه ستانش

با آن که چنین است مشو غرّه به حسنش

بی کار چرا باشی مگذار چنانش

مگریز ز تیرِ مژۀ مستش اگرچه

[...]

ابن یمین

آمد بر من خادمکی همچو دو پیکر

ز آهن زده بر خود گرهی سخت میانش

دارد دو سر و یک دهن اما دهنش را

نی رسته دندان بوی اندر نه زبانش

وین طرفه که بی آنکه نماید سر دندان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
خواجوی کرمانی

بیرون ز کمر هیچ ندیدم ز میانش

جز خنده نشانی نشنیدم ز دهانش

زان نادره ی دور زمان هر که خبر یافت

نبود خبر از حادثه ی دور زمانش

بگذشت و نظر بر من بیچاره نیفکند

[...]

محتشم کاشانی

صد سال ز من دارد اگر هجر نهانش

به زان که ببینم به طفیل دگرانش

می‌کرد شبی نسبت خود شمع به خوبان

چون خواست که نام تو برد سوخت زبانش

دل داشت یقین نیستی آن دهن اما

[...]

عرفی

آن گه که تو باشی در مردن نگرانش

با صد هوس از دل نرود حسرت جانش

دل بهر هلاک از تو طلب کرد نگاهی

غافل که دهد عمر ابد لذت جانش

بی بهره شهید تو که از پرسش محشر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عرفی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه