نه عهد کردهای آخر که قصد ما نکنی
چرا جفا کنی و عهد را وفا نکنی؟
چو آگهی که نداریم جز لبت کامی
روا بود که ز لب کام ما روا نکنی؟
ز ما نیامده جرمی، خدا روا دارد
که کینه ورزی و اندیشه از خدا نکنی؟
منِ غریب که گشتم ز خویش بیگانه
چه حالت است که با خویشم آشنا نکنی؟
مرا چو از همه عالم نظر بجانب توست
نظر بسوی منِ خستهدل چرا نکنی؟
کنون که کُشتی و بر خاکِ راهم افکندی
بود که بر سر خاکم چنین رها نکنی
تو را که آگهی از حال دردمندان نیست
مُعیّن است که درد مرا دوا نکنی
اگر چنانک سر صلح و دوستی داری
چرا نیایی و با دوستان صفا نکنی؟
چو آبِ دیده ز سر بَرگذشت خواجو را
چه خیزد ار بِنِشینی و ماجرا نکنی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر کسی پسری را از آن تو بکشد
به عمر خویش ره لعنتش رها نکنی
اگر کشندۀ فرزند مصطفاست یزید
حدیث لعنت و نفرین او چرا نکنی؟
تو بر کشندۀ فرزند خود مکن لعنت
[...]
چه موجب است که هیچ التفات ما نکنی
ترحمی به غریبان بینوا نکنی
به دشمنان مخالف بسر بری باری
به دوستان وفادار جز جفا نکنی
چو کام ماندهی ز آن دهان بگو با ما
[...]
گره، ز ابروی مسکین نواز وا نکنی
که چشم آینه را کاسه ی گدا نکنی
اگر چه کاسه به دستم، گدای میکده ام
مرا غلط به گدایان پارسا نکنی
غمت به وادی دل، شد گران رکاب حزین
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.