گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خاقانی

درد دل گویم از نهان بشنو

راز، بی‌زحمت زبان بشنو

جوش دریای غصه باور کن

موج خون بنگر و فغان بشنو

بر کنار دو جوی دیدهٔ من

بانگ دولاب آسمان بشنو

لرزهٔ برق در سحاب دل است

نالهٔ رعد ز امتحان بشنو

پیش کوه ار غمان من گویی

کوه را بانگ الامان بشنو

چون بخندد عدو ز گریهٔ من

دل به خشمم کند که هان بشنو

تندرستی ورای سلطانی است

از دو تن پرس و شرح آن بشنو

یا ز دربان تن‌درست بپرس

یا ز سلطان ناتوان بشنو

حال شب‌های هجر خاقانی

چون بخواهی ز این و آن بشنو