آخر چه خون کرد این دلم کامد به ناخن خون او
هم ناخنی کمتر نگشت اندوه روز افزون او
دل خاک آن خون خواره شد تا آب او یکباره شد
صیدی کزو آواره شد خاکش بهست از خون او
از جور او خون شد دلم وز دست بیرون شد دلم
در کار او چون شد دلم چون کار کرد افسون او
کردم حسابش جو به جو در دستخون دیدم گرو
جوجو شد از غم نو به نو بیروی گندمگون او
پیرامن کویش به شب خصمان خاقانی طلب
هرجا که گنج است ای عجب ماری است پیرامون او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق شاعر در مورد عشق و درد ناشی از آن میپردازد. شاعر از اندوه و خونریزی دلش ناشی از فراق و جور معشوقش سخن میگوید. او به توصیف حال و احساسات خود میپردازد و نشان میدهد که چطور عشق او را به روزهایی پر از غم و آزار کشانیده است. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که در پیرامون عشق و زیباییها، همیشه مشکلات و موانعی وجود دارد.
هوش مصنوعی: این دل چه درد وحشتناکی را تجربه کرده است، به طوری که همواره در خون او غرق است، اما حتی یک ناخن هم از او کم نشده است. غم و اندوه او تنها افزایش یافته است.
هوش مصنوعی: دل به خاکی که خون جگر را به خود میگیرد، تبدیل شد، تا اینکه آب آن یکباره جاری شد. این دل، شکار آن باغی شد که خاکش به خاطر خون او بهشت گشت.
هوش مصنوعی: دل من از ظلم او به خون نشست و احساساتی که درونم بود، به بیرون رفته و رها شد. وقتی به کارهای او فکر میکنم، احساسم به شدت تحتتأثیر قرار میگیرد و از جادوی رفتارش متعجب میشوم.
هوش مصنوعی: حساب و کتاب او را به دقت بررسی کردم و در بالای دستش نشانههایی از غم پیدا کردم. او به شدت ناراحت بود و از این غم، چهرهاش رنگ باخته و شبیه به گندم بیمحصول شده بود.
هوش مصنوعی: در اطراف محبوبش در شب سرد دشمنی، خاقانی به دنبال گنج میگردد. جالب اینجاست که در اطراف او، موری وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.