گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

گفتهٔ عاشقان به جان بشنو

این چنین گفته ای آنچنان بشنو

با تو گویم حکایت مستان

بشنو از قول عاشقان بشنو

نوش کن جام می که نوشت باد

با تو گفتم ز جان به جان بشنو

از سر ذوق گفته ام سخنی

آن معانی ازین بیان بشنو

می و جام و حریف و ساقی اوست

دو مگو کان یکیست آن بشنو

از کنار نگار اگر پرسی

در میان آ و از میان بشنو

سخن سیدم روان می خوان

آه جانسوز عاشقان بشنو

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
خاقانی

درد دل گویم از نهان بشنو

راز، بی‌زحمت زبان بشنو

جوش دریای غصه باور کن

موج خون بنگر و فغان بشنو

بر کنار دو جوی دیدهٔ من

[...]

عراقی

عاشقا، راز عاشقان بشنو

هم ز بی‌دل حدیث جان بشنو

همام تبریزی

سخن این مذکران بشنو

همه تن گوش باش و آن بشنو

شاه نعمت‌الله ولی

آه دلسوز عاشقان بشنو

نالهٔ جان بیدلان بشنو

سخنی خوش به ذوق می گویم

از سر ذوق یک زمان بشنو

سرّ ساقی و حال میخانه

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه