شب من دام خورشید است گوئی زلف یار است این
شب است این یا غلط کردم که عید روزگار است این
اگر ناف بهشت از شب تهی ماند آن نمیدانم
مرا در ناف شب دانم بهشتی آشکار است این
سرشک من به رقص افتاد بر نطع زر از شادی
چو جانم در سماع آمد که یارب وصل یار است این
قرارم شد ز هفت اندام گوهر هفت ناکرده
ز هفتم پرده رخ بنمود گوئی نوبهار است این
چو من در پایش افتادم چو خلخال زرش گفتا
که چون خلخال ما همزرد و هم نالان و زار است این
بخستم نیم دینارش به گاز از بیخودی یعنی
که گر جم را نگین است آن نگینش را نگار است این
ز بس از زخم دندانم برآمد آبلهش بر لب
رقیبش گفت پندارم لب تبخاله دار است این
لبش زنهار میکرد از لبم گفتم معاذ الله
قصاص خون همی خواهم چه جای زینهار است این
حلی چون آفتاب و حله چون صبح از برافکنده
گرفتم در برش گفتم که ماهم در کنار است این
رقیب آمد که بیرونش کنم مژگان بر ابرو زد
که این مایه ندانی تو که ما را یار غار است این
جهان را یادگاری نیست به ز اشعار خاقانی
به فر خسرو عادل نکوتر یادگار این
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و زیبایی یاد میکند و شب را به عنوان نمادی از عشق توصیف میکند که همچون زلف یار است. او به بهشت و شادی در عشق اشاره میکند و حالتهای مختلف احساسی خود را بیان میکند. شاعر از زیباییهای یار و ارتباط عمیق خود با او سخن میگوید و از رنجها و زخمهای عاشقی نیز میگوید. در انتها، او بر این نکته تأکید دارد که اشعار خاقانی به عنوان یادگاری از عشق و زیبایی، از ارزش بالایی برخوردارند.
هوش مصنوعی: در این شب، احساس میکنم که نورانی و درخشان است مثل زلفهای محبوبم. آیا واقعا این شب زیباست یا من اشتباه میکنم و در واقع این شب، جشن و سرور روزگار است؟
هوش مصنوعی: اگر دنیای شب از نور و زیبایی خالی بماند، من نمیدانم که آیا شب را بهشت میدانم یا نه. اینجا، بهشتی به وضوح دیده میشود.
هوش مصنوعی: اشکهای من از شادی بر روی زمین طلایی به رقص درآمدند، چون جانم در حال سرور و وجد است، که ای کاش وصال معشوق را ببینم.
هوش مصنوعی: قرار من بر این شد که از هفت رکن وجودم، گوهری را برگزینم. از هفتمین پرده، چهرهام نمایان شده است، گویی که بهار جدیدی آغاز شده است.
هوش مصنوعی: من وقتی به پای او افتادم، مانند خلخالی که زرد و بیحال است، او نیز به من گفت که ما هم زرد و هم نالان و غمگینیم.
هوش مصنوعی: نیم دینارم را بیکارگی بخشیدم، یعنی اگر نگین جمشید ارزشمند است، آن نگین را زیبایی او ارزشمندتر میکند.
هوش مصنوعی: بهخاطر زخمی که دندانم به لب رقیب زده، به نظر میرسد که لب او به شدت متورم شده و در واقع شبیه به لب تبخالدار است.
هوش مصنوعی: او از لبانم میترسید و تذکر میداد، اما من گفتم، معاذ الله، من به دنبال انتقام خون هستم و در اینجا جایی برای ترس و تذکر نیست.
هوش مصنوعی: به مانند خورشید، زیبایی او به روشنی میتابید و همچون صبح، پوشش او نیز دلنشین و دلفریب بود. من او را در آغوش گرفتم و به او گفتم که هلال ماه در کنار ماست.
هوش مصنوعی: رقیب به منزل من آمده است تا او را بیرون کنم، اما او با مژگانش ابرو را بالا زده و میگوید که تو نمیدانی ما یکدیگر را خیلی نزدیک میشناسیم و رابطه خاصی با هم داریم.
هوش مصنوعی: جهان هیچ چیز باارزشی به یادگار ندارد جز اشعار خاقانی. این اشعار به یادگار و نشانی از فر خسرو عادل بهتر و زیباترند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.