گنجور

 
خاقانی

نافهٔ آهو شده است ناف زمین از صبا

عقد دو پیکر شده است پیکر باغ از هوا

روح روان است آب بی‌عمل امتحان

زر خلاص است خاک بی‌اثر کیمیا

شاخ شکوفه فشان سنقر کانند خرد

هر نفسی بال و پر ریخته‌شان از قضا

دفتر گل را فلک کرد به شنگرف رنگ

زرین شیرازه زد هر ورقی را جدا

بر قد لاله قمر دوخت قباهای رش

خشتک نفطی نهاد بر سر چینی قبا

دوش نسیم سحر بر در من حلقه زد

گفتم هان کیست؟ گفت : قاصدیم آشنا

جان مرا هدیه کرد بوی سر زلف یار

از نفحات ربیع در حرکات صبا

گفتم ز اسرار باغ هیچ شنیدی بگوی

گفت دل بلبل است در کف گل مبتلا

گفتم کامروز کیست تازه سخن در جهان

گفت که خاقانی است بلبل باغ ثنا

مادح شیخ امام، عالم عامل که هست

ناصر دین خدای مفتخر اولیا

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیر معزی

بر دل ما تا که هست نقش خرد پادشا

جون خرد اندر دل است نقش تو در جان ما

رای تو چون‌ کوکب است همت تو چون سما

حلم تو و طبع توست همچو زمین و هوا

خاقانی

عشق بیفشرد پا بر نمط کبریا

برد به دست نخست هستی ما را ز ما

ما و شما را به نقد بی خودیی در خور است

زانکه نگنجد در او هستی ما و شما

چرخ در این کوی چیست؟ حلقهٔ درگاه راز

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
عطار

مورچهٔ خط تو، کرد چو موری مرا

کی کند ای مشک مو مور تو چندین جفا

روی تو با موی و خط مور و سلیمان به هم

موی تو هندو لقب مور تو طوطی لقا

چون به بر مه رسید مورچه بر روی تو

[...]

مولانا

چند گریزی ز ما ؟ چند روی جا به جا ؟

جان تو در دست ماست همچو گلوی عصا

چند بکردی طواف گرد جهان از گزاف

زین رمه پُر ز لاف هیچ تو دیدی وفا ؟

روز دو سه‌ ای زحیر گِردِ جهان گشته گیر

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
همام تبریزی

چون سحر از بوی گل گشت معطر هوا

از نفس یار ما داد نشانی صبا

نه چه سخن باشد این چیست صبا تا کنم

نسبت بوی خوشش با نفس یار ما

کرد طلوع آفتاب یار درآمد ز خواب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه