گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
افسر کرمانی

زین شعله که رخسار تو افروخته دارد

پروانه صفت خرمن ما سوخته دارد

شه رسم صف آرایی و لشکر شکنی را

از طرّه مژگان تو آموخته دارد

گنج رخ تو قسمت مار سر زلف است

من مفلس و او سیم و زر اندوخته دارد

هی چاک زنم پیرهن کهنه غم را

هی دست فراق تو ز نو دوخته دارد

دیبای رخت راست خریدار، که افسر

کالای دل و جان همه بفروخته دارد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode