گنجور

 
افسر کرمانی

با تو صنوبر خرام، کرده قیامت قیام

کرده قیامت قیام، با تو صنوبر خرام

گر تو بریزی به جام، باده نباشد حرام

باده نباشد حرام، گر تو بریزی به جام

ماه رخت را غلام، آمده خورشید چرخ

آمده خورشید چرخ، ماه رخت را غلام

ولوله خاص و عام، زمزمه حسن توست

زمزمه حسن توست، ولوله خاص و عام

بس که بود ازدحام، کوی تو چون محشر است

کوی تو چون محشر است، بس که بود ازدحام

سرو خرامان به بام، جز تو نیامد دگر

جز تو نیامد دگر، سرو خرامان به بام

گر تو ببندی به دام، مایه وارستگی است

مایه وارستگی است، گر تو ببندی به دام

خون دل اندر به جام، افسر بیچاره راست

افسر بیچاره راست، خون دل اندر به جام

 
sunny dark_mode