با تو صنوبر خرام، کرده قیامت قیام
کرده قیامت قیام، با تو صنوبر خرام
گر تو بریزی به جام، باده نباشد حرام
باده نباشد حرام، گر تو بریزی به جام
ماه رخت را غلام، آمده خورشید چرخ
آمده خورشید چرخ، ماه رخت را غلام
ولوله خاص و عام، زمزمه حسن توست
زمزمه حسن توست، ولوله خاص و عام
بس که بود ازدحام، کوی تو چون محشر است
کوی تو چون محشر است، بس که بود ازدحام
سرو خرامان به بام، جز تو نیامد دگر
جز تو نیامد دگر، سرو خرامان به بام
گر تو ببندی به دام، مایه وارستگی است
مایه وارستگی است، گر تو ببندی به دام
خون دل اندر به جام، افسر بیچاره راست
افسر بیچاره راست، خون دل اندر به جام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قافلهٔ شب گذشت صبح برآمد تمام
باده شد اکنون حلال خواب شد اکنون حرام
کاسه بدل شد به جام جام بدل شد به کام
خوشتر از این روزگار کو و کجا و کدام؟
خط سخنهای خوب یافت ز گنج کلام
بحر معانی گرفت همت طبعش تمام
دادگرا ملک را هم فلک و هم قوام
تاجورا بخت را هم شرف و هم نظام
عاجز قهرش قضا چاکر قدرش قدر
ساکن طبعش کرم شاکر جودش کرام
بسته ببندش سپهر اشهب زرین جناح
[...]
چند روی بیخبر آخر بنگر به بام
بام چه باشد بگو بر فلک سبزفام
تا قمری همچو جان جلوه شود ناگهان
صد مه و صد آفتاب چهره او را غلام
از هوس عشق او چرخ زند نه فلک
[...]
شمع بخواهد نشست بازنشین ای غلام
روی تو دیدن به صبح روز نماید تمام
مطرب یاران برفت ساقی مستان بخفت
شاهد ما برقرار مجلس ما بردوام
بلبل باغ سرای صبح نشان میدهد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.