گنجور

 
افسر کرمانی

آن که در دیده بینای من آمد جایش

هیچ از ریختن خون نبود پروایش

کرده منقار به خون جگر خویش خضاب

طوطی از حسرت لعل لب شکرخایش

زنده چون خضر از آن نیست سکندر که نداشت

ذوق بوسیدن لعل لب روح افزایش

گفته بودند به آواز دف و نغمه چنگ،

دیده بودند به زیبایی اگر همتایش

ناز بر مشتری و فخر به ناهید کنم

بر سرم باشد اگر سایه گردون سایش

آن که فرسود مرا در غم تنهایی و رفت،

باد یارب همه‌جا شادی غم‌فرسایش

 
 
 
سیف فرغانی

تا چه معنیست در آن روی جهان آرایش

که دلم برد بدان صورت جان افزایش

چون جهان سربسر آرایش از آن رو دارد

بچه آراسته شد روی جهان آرایش

بر خود این جامه چو دراعه غنچه بدرم

[...]

سلمان ساوجی

می‌کند غارت صبر و دل و دین سودایش

آنکه او هیچ ندارد، چه غم از یغمایش؟

گر دل و جان من دلشده بودی بر جای

کردمی در دل و جان جای چو بودی رایش

رقم هستی من عاقبت از لوح وجود

[...]

کمال خجندی

سرو دیوانه شدست از هوس بالایش

می‌رود آب که زنجیر نهد بر پایش

داشت از آب چو گل آینه در پیش جمال

آب شد آبنه از شرم رخ زیبایش

پیش من قصهٔ عاشق‌کشی او مکنید

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال خجندی
جهان ملک خاتون

گر شبی سوی من خسته دل افتد رایش

چه تفاوت کند از رای جهان آرایش

گر عنانی ز عنایت سوی ما گرداند

جان فشانیم به جای سرو زر در پایش

گر خرامد قد چون سرو روانت در باغ

[...]

سام میرزا صفوی

گر کند در نظرم جلوه قد رعنایش

سر نهد مردمک دیده ی من در پایش

سرو پیش قد او لاف زد از رعنایی

باد آمد بچمن تا به کند از جایش

سنبل آشفته شده در چمن از طره ی او

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه