بس پراکنده و پریشانم
ره فراکار خود نمی دانیم
هیچ جرمی نکرده محبوسیم
بی اوامی اسیر زندانیم
همجو خفاش روزکور همه
دشمن آفتاب رخشانیم
چون ستاره بشب برون آئیم
برخود از تیغ مهر ارزانیم
در نهان خانه ها چو هیچ نماند
ما بجای قماشه پنهانیم
زرد و لرزان و نیم مرده ز غم
راست همچون چراغ دزد نیم
همچو چنگ از گرفت می نالیم
مانده در پرده بی نوازانیم
هیچ فریادرس نمی بینم
هرچه فریاد بیش می خوانیم
گر شنیدی که در وجود کسی
زنده در گور خفت ما آنیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خیز تا گل چنیم و لاله چنیم
پیش خسرو بریم و توده کنیم
آن نصیبی که اندر آن سخنیم
بخوریم آن نصیب و شکر کنیم
باز کوشید تا سری بزنیم
قلبگه را ز جایگه بکنیم
چون دم از آشنایی تو زنیم
میل بیگانگی چگونه کنیم؟
پس چرا لافها از او نزنیم
هرچه خواهیم ما چرا نکنیم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.