رحیم شد دل دشمن ز ناتوانی من
حصار آهن من گشت شیشه جانی من
ز خار سبز به رهرو نمی رسد آسیب
ز کامرانی خصم است کامرانی من
نیارمید چو موج سراب نیم نفس
درین قلمرو وحشت سبک عنانی من
به هیچ تشنه جگر روی تلخ ننمودم
همیشه بود سبیل آب زندگانی من
به حسن عاقبت خود امیدها دارم
که صرف پیر مغان گشت نوجوانی من
که را فتاد به رویم نظر ز سنگدلان؟
که خونچکان نشد از چهره خزانی من
رسید بر لب بام زوال خورشیدم
نکرده راست نفس صبح شادمانی من
مرا شکایتی از آستین فشانان نیست
چو شمع سوخت مرا آتشین زبانی من
منم چو شبنم گل آبروی گلزارش
نمی شود نکند حسن دیده بانی من
مخور چو غنچه مرا بر دل ای چمن پیرا
که رنگ گل پرد از بال و پر فشانی من
دل شکفته نماند درین جهان صائب
اگر ز پرده برآید غم نهانی من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر بیانگر احساساتی عمیق از ضعف و ناتوانی است. شاعر از احساس دشمنی و کینهتوزی دیگران سخن میگوید و تأکید میکند که علیرغم چالشها و مشکلاتی که به آنها دچار است، امیدوار به آیندهای بهتر و به حسن عاقبت خود است. او به زیبایی طبیعت و نقش خود در آن اشاره میکند و لقب گل را برای خود برمیگزیند. همچنین، از وجود درد و ناراحتی در زندگیاش سخن میگوید و به درونگرایی و حساسیتهای خود اشاره میکند. در نهایت، اشاره میکند که در مشکلات نباید به دیگران اعتماد کرد و از غمهای پنهان نیز سخن میگوید.
هوش مصنوعی: دل دشمن به خاطر ناتوانی من مهربان شده است، چون قلعهای آهنین، حالا مانند شیشهای شکننده شدهام.
هوش مصنوعی: زخاردیدنی به تفرجکننده آسیب نمیزند، چون خوشبختی من به دشمنان و ناکامیهایشان وابسته است.
هوش مصنوعی: موج سراب مرا نیامید، در این سرزمین پر از وحشت، حتی نمیتوانم یک نفس راحت بکشم و آزادیام را احساس کنم.
هوش مصنوعی: هرگز به کسی که تشنه است، تلخی نچشیدم. همیشه برای من، سببی برای شادابی و زندگی وجود دارد.
هوش مصنوعی: من به آینده و سرانجام خوبی که در انتظارم است امیدوارم، چرا که دوران جوانیام صرف لذتها و خوشیهای دنیایی شده است.
هوش مصنوعی: کیست که به من نگاه کند، در حالی که دلش سنگی است؟ آیا هیچکس از چهرهی غمگین و پژمردهام تحت تأثیر قرار نمیگیرد؟
هوش مصنوعی: خورشید در آستانه غروب است و من هنوز نتوانستهام به حالت شادمانی و رضایت صبحگاهی خود برگردم.
هوش مصنوعی: من از کسانی که به من حمله میکنند شکایتی ندارم، چون مانند شمعی که میسوزد، به خاطر زبان تند و آتشینم دچار درد و رنج شدهام.
هوش مصنوعی: من به مانند شبنم هستم که زیبایی و لطافت گلها را تحتالشعاع قرار نمیدهد، زیرا ممکن است زیبایی من در چشم ناظر به درستی دیده نشود.
هوش مصنوعی: ای چمنپیرا، دلم را مانند غنچه مخر، زیرا که زیبایی من به مانند رنگ گل از بال و پر من منتشر میشود.
هوش مصنوعی: دل شاداب در این دنیا پایدار نمیماند. اگر غم پنهان من آشکار شود، دیگر نمیتوانم آن را پنهان کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کجایی ای بدو لب آب زندگانی من ؟
کجایی ای غم تو اصل شادمانی من؟
ببوی وصل توام زنده، وز غمت مرده
اگر چه فارغی از مرگ و زندگانی من
بپرس حال دل من بشرح از غم خویش
[...]
به من نگر به دو رخسار زعفرانی من
به گونه گونه علامات آن جهانی من
به جان پیر قدیمی که در نهاد من است
که باد خاک قدمهاش این جوانی من
تو چشم تیز کن آخر به چشم من بنگر
[...]
کجائی ای گل گلزار زندگانی من
کجائی ای ثمر نخل شادمانی من
ز دیده تا شدی ای شاخ ارغوان پنهان
به خون نشانده مرا اشک ارغوانی من
بیا ببین که که فلک از غم جوانی تو
[...]
ز عمر رفته چه نقصان به کامرانی من
بود شکوفه ی پیری، گل جوانی من
چو تب مفارقت از من گزید، می میرم
که آتش است چو شمع آب زندگانی من
چمن به باد خزان داده ام، نمانده گلی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.