ای رنگ عارض تو، آتش در آب بسته
وی چین طرّة تو ، از مشک ناب بسته
جادوی غمزۀ تو ،بگشاده دست صنعت
بر عارض تو از خط، نقشی بر آب بسته
نرگس ز شرم چشمت، در پیش سرفکنده
غنچه بدست حسنت، بر رخ نقاب بسته
روی تو کرده روشن آفاق را وانگه
پی کور کرده، آنرا ، بر افتاب بسته
هم شاخ ارغوانرا ، لعل تو خون گشاده
هم چشم نرگسانرا، جزع تو خواب بسته
در چنگ فرقت تو ، هستم من شکسته
در چار میخ محنت، همچون رباب بسته
آخر بدیدم ای جان، در دور خوبی تو
دست خطا گشاده، پای صواب بسته
گفتی که بی وفایی، شرمت ز خود نیاید
افسوس اگر نبودی، راه جواب بسته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای سایبان شاهی بر آفتاب بسته
برگرد ماه زنجیر از مشک ناب بسته
بالای تو ز زلفت سروی ست عنبرافشان
رخسار تو ز خطّت ماهی نقاب بسته
جادوی زلف شستت بر چشم مَی پرستت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.