دل غنچه را باز این غم گرفتست
که پشت بنفشه چرا خم گرفتست
نقاب از رخ او بخواهد گشودن
صبا غنچه را زان فرادم گرفتست
چمن را خط سبزه منشور ملکست
که اقلیم شادی مسلّم گرفتست
مگر چشم من دید در خواب نرگس
که چشمش ز چشمم چنین نم گرفتست
مزاج گل از مشک و می شد سرشته
کزن بوی و زان رنگ در هم گرفتست
شد از زلف یارم بشولیده کارش
بنفشه ازین روی ماتم گرفتست
رضا داد لاله بخون پیاله
که خونش گرفتست و محکم گرفتست
همه راز دل غنچه با باد گوید
تو آن ساده دل بین که محرم گرفتست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.