نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
در راه غمت کنم هزینه
گر یک دل و گر هزار دارم
این خسته تنی چو موی باریک
از زلف تو یادگار دارم
من کانده تو کشیده باشم
اندوه زمانه خوار دارم
در آب دو دیده غرقه گشتم
و امید لب و کنار دارم
دل بردی و رفتی و همین بود
من با تو بسی شمار دارم
دشنام همیدهی مرا باش
من با دو لب تو کار دارم
گر دریابم شبی ز بوسش
حقّا که دومه فگار دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بنگر که چه روزگار دارم
کان چهره چون نگار دارم
در دل غم و غم سگال سوزم
در بر می و می گسار دارم
نشگفت که باغ وار خندم
[...]
من با تو هزار کار دارم
جانی ز تو بی قرار دارم
شبهای وصال میشمردم
تا حاصل روزگار دارم
گفتی که فراق نیز بشمر
[...]
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
در دل غم تو کنم خزینه
[...]
نه دست رسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
در دل غم تو کنم خزینه
[...]
امشب سر وصل یار دارم
کز هجر دلی فگار دارم
سرمست دو چشم آن نگارین
وز باده ی او خمار دارم
وز خون دو دیده در غم او
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.