ما را طپیدن از غم دنیا شعار نیست
صد شکر کاب طینت ما موج دار نیست
بی جذبه جنون نرسد کس بهیچ جا
سالک براه ماند اگر نی سوار نیست
روشندلان حباب سفت دیده بسته اند
روزن چه احتیاج اگر شیشه تار نیست
آن را که دل ز مشرب منصور آب خورد
کشکول فقر را بجز از چوب دار نیست
قطع امید کرده نخواهد نعیم دهر
شاخ بریده را نظری بر بهار نیست
دل را که باشد آتش شوقی، بغم چکار
آئینه گداخته جای غبار نیست
مجلس فروز گبر و مسلمان یک آتشست
در سنگ دیر و کعبه بجز یک شرار نیست
لوح مزار خویش ز دیوان خود کنم
یعنی مرا بغیر سخن یادگار نیست
در گلشنی که عشق بود باغبان کلیم
جز آشیان سوخته بر شاخسار نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ای آنکه چون تو زیر فلک شهریار نیست
آمد بهار خرم و کس شاد خوار نیست
اندر بهی شدنت بیابد بها بهار
تا تو بهی نیابی کس را بهار نیست
تا تو بهار یافتی از درد خستگی
[...]
کس را بر اختیار خدای اختیار نیست
بر دهر و خلق جز او کامگار نیست
قسمت چنان که باید کردست در ازل
و اندیشه را بر آنچه نهادست کار نیست
بر یک درخت هست دو شاخ بزرگ و این
[...]
سروی بهراستی چو تو در جویبار نیست
نقشی به نیکویی چو تو در قندهار نیست
جفت مهی اگرچه به خوبیت جفت نیست
یار شهی اگر چه به خوبیت یار نیست
زلف تو مشک بارد و بر مه زره شود
[...]
آن طبع را که علم و سخاوت شعار نیست
از عالمیش فخر و ز زفتیش عار نیست
جز چشم زخم امت و تعویذ بخل نیست
جز رد چرخ و آب کش روزگار نیست
آن دست و آن زبان که درو نیست نفع خلق
[...]
ساکن شو و تو طاعت ایزد کن اختیار
کز مرد بختیار جزین اختیار نیست
پرهیزگار باش و چه سودست پند من
که امروز روز مردم پرهیزگار نیست
مرد خدای شو که خدای است دستگیر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.