چه نیکو گفت با گردنکشی سر در گریبانی
که ما را نیز در میدان دلتنگیست جولانی
ز بیبرگی متاع خانه من نیست غیر از این
به جز بلبل نباشد آشیان را برگ و سامانی
گل رخسارهات آب دگر دارد، سرت گردم
به رویت بوده امشب باز حیران چشم گریانی
گریبانگیر من شد آشنایی، وادیای خواهم
که از بیگانگی خارش نگیرد طرف دامانی
هزارم عقده پیش آمد به راه ناامیدی هم
درین وادی سرابی را ندیدم بینگهبانی
بگردان گرد هر مویت، دل و جان اسیران را
که امشب بهر زلفت دیدهام خواب پریشانی
به زیر سنگ طفلان شد تن دیوانه پوشیده
جنون خلقت ز خارا داد هرجا دید عریانی
چو در گلشن نشینی شاخ گل در گوشه بزمت
نشیند منفعل از خویش چون ناخوانده مهمانی
سپند از گرمی آتش نبیند آنچه میبیند
کلیم از آب حیوان تغافل تا برد جانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به دلتنگی و حسرتی که از دست دادن زیباییها و آسایش دارد، اشاره میکند. او میگوید که در زندگیاش چیزی جز غم و بیبرگی وجود ندارد و حس میکند در عالمی پر از ناامیدی زندگی میکند. او به زیبایی چهره معشوقهاش مینگرد و از این که همچنان در حیرت و اشتیاق به اوست، شگفتزده است. همچنین، شاعر از جنون و دیوانگی ناشی از عشق سخن میگوید و به حالتهای عاطفی و درونی خود اشاره میکند. او به نوعی در پی یافتن آرامش و سامان در دنیای پر آشفتگی و ناکامی است و از حسرتها و مشکلات درونی خود مینالد. این شعر در نهایت نشاندهنده تضادهای عاطفی و تلاش برای درک و پذیرش عشق و زیبایی است.
هوش مصنوعی: به زیبایی بیان شده که با وجود سختیها و مشکلات، در دل ما هم جایی برای شادی و آرامش وجود دارد. اگرچه ما در میدان غم و دلتنگی هستیم، اما میتوانیم لحظاتی را برای خوشحالی و رهایی از این دلتنگیها بیابیم.
هوش مصنوعی: از نبودن برگ و درخت، خانه من چیزی جز این نیست. فقط بلبل است که در این آشیانه زندگی میکند و نشانهای از ترتیب و سامان وجود ندارد.
هوش مصنوعی: چهرهی زیبای تو حال و هوای دیگری دارد، من برای تو آمادهام و امشب باز هم در حالی هستم که چشمانم پر از اشک و ناامیدی است.
هوش مصنوعی: دوستی به سراغم آمد و به من گفت که در جایی باشم که از آشنایی با دیگران در امان باشم و دلآزاری نداشته باشم.
هوش مصنوعی: در طول زندگی، بارها با مشکلات و ناکامیها روبرو شدم، اما در این مسیر ناامیدی، هیچ نشانهای از امید و راهی روشن ندیدم که مرا به سوی آیندهای بهتر هدایت کند.
هوش مصنوعی: هر حلقه از موی تو را بگردان، که دل و جان عاشقان به اسیرانی میماند. امشب به خاطر زلف تو، خواب آشفتهای را دیدهام.
هوش مصنوعی: در زیر سنگ، کودکان به دنیا آمدند و وجود دیوانهوار به نوعی از دیوانگیآفرینی به وجود آمده است. در جایی که برهنگی را مشاهده کرد، از خاک به او زبان گشود.
هوش مصنوعی: وقتی در باغ گل نشستهای، شاخهی گل در گوشهای به خاطر فراموشیاش میخوابد، مثل مهمانی که بدون دعوت آمده باشد.
هوش مصنوعی: سپند (گیاه مقدس) به خاطر گرمی آتش چیزهایی را مشاهده نمیکند که کلیم (موسى) از آب حیات میبیند؛ او بیاعتنا بود تا جانش را نجات دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ازو بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی
به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی؟
ایا خوشتر ز جان و دل! همه رنج دل و جانی
به رنج تن شدم خرسند اگر دل را نرنجانی
شود بی جان تنم یکسر چو تو لختی بیازاری
تن از آزار جان پیچد تنم را زین قبل جانی؟
اگر چه جانی از انسی همیشه بر حذر باشد
[...]
نگارا ماه گردونی سوارا سرو بستانی
دل از دست خردمندان به ماه و سرو بستانی
اگر گردون بود مرکب به طلعت ماه گردونی
وگر بستان بود مجلس به قامت سرو بستانی
به آن زلفین شورانگیز مشک اندوده زنجیری
[...]
مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی
ازین آیین بیدینان پشیمانی پشیمانی
مسلمانی کنون اسمیست بر عرفی و عاداتی
دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی
فرو شد آفتاب دین برآمد روز بیدینان
[...]
زهی جاهت فریدونی ، زهی ملکت سلیمانی
به عون تو مسلم شد ز هر آفت مسلمانی
غلط گفتم ، خطا کردم، کجا آید به چشم اندر
تو را جاه فریدونی، تو را ملک سلیمانی؟
نجوید دهر جز از رسم تو آثار فرخنده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.