ز آشفتگی حالم ربط از سخن بریده
از هم فتاده حرفم چون نامه دریده
در وادی محبت شاید رسد بآبی
رفتست تا بچشمم خار بپا خلیده
سامان دلربائی، لطفست و مهربانی
نه چشم نیم مست و نه ابروی کشیده
سرسبز باد یارب بستان عشق، کانجا
غلطیده است بر گل، مرغ بخون طپیده
قدرت چو نیست، مردن از زندگیست خوشتر
صد بار سر بریده، بهتر ز پر بریده
هم طالع نصیحت درد دلیست ما را
در پیش هر که گفتنی نشنیده و شنیده
در چین طره او، از حال دل چه پرسی
یک سینه زخم دارد چون شانه نو رسیده
گردد ز حرف سردی پرحوصله، تنگ ظرف
آشوبد از نسیمی دریای آرمیده
شد عمرها که نگرفت یک مست جای منصور
آری کمان حلاج ماندست نا کشیده
بیدار نگردد بخت کلیم شاید
زیرا که کام دل را دائم بخواب دیده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و آشفتگی درونی شاعر است. او از عدم توانایی در بیان درست احساسات خود به دلیل درد و رنج صحبت میکند. عشق را به عنوان جایی برای آرامش توصیف میکند، اما در عین حال میگوید که شرایط زندگی به او اجازه نمیدهد تا از آن لذت ببرد. شاعر در ابیات مختلف به نکاتی چون قدرت عشق، دلدادگی، و دشواریهای بیان احساسات اشاره میکند. او همچنین به شکستهای عشقی و غمهای ناشی از آن پرداخته و در آخر به ناتوانی بخت در تحقق آرزوهایش اشاره میکند. در کل، شعر فضایی از اندوه و تفکر درباره عشق و زندگی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: حال و وضعیت آشفتهام باعث شده که نتوانم به درستی صحبت کنم و کلماتم به هم ریخته و نامفهوم شدهاند، مانند نامهای که پاره شده است.
هوش مصنوعی: در راه عشق ممکن است آب به دستم برسد تا اینکه خاری را که بر پایم نشسته است ببینم.
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت ناشی از محبت و مهربانی است، نه فقط نگاه مست و جذابیت ظاهری.
هوش مصنوعی: خداوند باعث خرمی و سرسبزی باغ عشق باش، جایی که پرندهای در خون خود غلتیده و بر روی گلها افتاده است.
هوش مصنوعی: زمانی که انسان قدرت و توانایی نداشته باشد، مرگ به مراتب بهتر از زندگی در چنین حالتی است. بهتر است با افتخار و شجاعت جان داد تا اینکه همچون پرندهای بیپر، ضعیف و ناتوان زندگی کرد.
هوش مصنوعی: ما در هر روحی که از درد و رنج خود سخن میگوییم، نصیحتی داریم که از دل برمیخیزد و این نصیحت به افرادی که چیزی برای گفتن دارند و جایی برای شنیدن، منتقل میشود.
هوش مصنوعی: در چین و شکنهای موی او، احوال دل مرا نپرس. چون قلب من زخمی است و حالتی غمانگیز دارد که همانند شانهای تازهرسیده است.
هوش مصنوعی: وقتی که از کلامی سرد و بیاحساس سخن گفته میشود، آرامش و سکون هم به هم میریزد و ظرفی که به آرامی دریا را در خود نگه داشته، به هم میخورد.
هوش مصنوعی: مدتهاست که هیچ مستی جای منصور را نگرفته است، و واقعا کمان حلاج هنوز آماده رها شدن است.
هوش مصنوعی: شاید بخت کلیم هیچگاه بیدار نشود، زیرا او همیشه در خواب به آرزوهای دلش مینگرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای جان ما شرابی از جام تو کشیده
سرمست اوفتاده دل از جهان بریده
وی جان ما به یک دم صد زندگی گرفته
تا از رخت نسیمی بر جان ما وزیده
ای جان پاکبازان در قعر هر دو عالم
[...]
ای کعبه سپهرت، تا کعب پا رسیده
شرعت خطاب کرده، ای رکن کعبه دیده
در سایه نجیبت آن لاغر سبک پر
جان بال بر کشاده دل بال و پر بریده
آن عنکبوت هیئت چابک قدم گه کفش
[...]
ای کهربای عشقت دل را به خود کشیده
دل رفته ما پی دل چون بیدلان دویده
دزدیده دل ز حسنت از عشق جامه واری
تا شحنه فراقت دستان دل بریده
از بس شکر که جانم از مصر عشق خورده
[...]
ای ترکِ ما گرفته پیوندِ ما بریده
آخر ز ما چه دیدی ای نور هر دو دیده
بی موجبِ گناهی از ما به خشم رفته
بازآ که در فراقت کارم به جان رسیده
آرام جان برفته ترکِ وفا گرفته
[...]
اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده
در شیشه هرچه باشد از وی همان چکیده
باشد هنوز چشمم همچون مگس بر آن لب
گر عنکبوت بینی بر خاک من تنیده
از آب بر کشیده صورتگر آن ورق را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.