گنجور

 
کلیم

ز آشفتگی حالم ربط از سخن بریده

از هم فتاده حرفم چون نامه دریده

در وادی محبت شاید رسد بآبی

رفتست تا بچشمم خار بپا خلیده

سامان دلربائی، لطفست و مهربانی

نه چشم نیم مست و نه ابروی کشیده

سرسبز باد یارب بستان عشق، کانجا

غلطیده است بر گل، مرغ بخون طپیده

قدرت چو نیست، مردن از زندگیست خوشتر

صد بار سر بریده، بهتر ز پر بریده

هم طالع نصیحت درد دلیست ما را

در پیش هر که گفتنی نشنیده و شنیده

در چین طره او، از حال دل چه پرسی

یک سینه زخم دارد چون شانه نو رسیده

گردد ز حرف سردی پرحوصله، تنگ ظرف

آشوبد از نسیمی دریای آرمیده

شد عمرها که نگرفت یک مست جای منصور

آری کمان حلاج ماندست نا کشیده

بیدار نگردد بخت کلیم شاید

زیرا که کام دل را دائم بخواب دیده

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عطار

ای جان ما شرابی از جام تو کشیده

سرمست اوفتاده دل از جهان بریده

وی جان ما به یک دم صد زندگی گرفته

تا از رخت نسیمی بر جان ما وزیده

ای جان پاکبازان در قعر هر دو عالم

[...]

اثیر اخسیکتی

ای کعبه سپهرت، تا کعب پا رسیده

شرعت خطاب کرده، ای رکن کعبه دیده

در سایه نجیبت آن لاغر سبک پر

جان بال بر کشاده دل بال و پر بریده

آن عنکبوت هیئت چابک قدم گه کفش

[...]

مولانا

ای کهربای عشقت دل را به خود کشیده

دل رفته ما پی دل چون بی‌دلان دویده

دزدیده دل ز حسنت از عشق جامه واری

تا شحنه فراقت دستان دل بریده

از بس شکر که جانم از مصر عشق خورده

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
حکیم نزاری

ای ترکِ ما گرفته پیوندِ ما بریده

آخر ز ما چه دیدی ای نور هر دو دیده

بی موجبِ گناهی از ما به خشم رفته

بازآ که در فراقت کارم به جان رسیده

آرام جان برفته ترکِ وفا گرفته

[...]

کمال خجندی

اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده

در شیشه هرچه باشد از وی همان چکیده

باشد هنوز چشمم همچون مگس بر آن لب

گر عنکبوت بینی بر خاک من تنیده

از آب بر کشیده صورتگر آن ورق را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال خجندی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه