بر شکال دولت آبادست و ما بیبادهایم
دامن دولت که ساقی باشد از کف دادهایم
دانه تسبیح بیآبست، کی بر میدهد
ما چه بیحاصل به دام زهد خشک افتادهایم
قلعهها از دولت شاه جهان مفتوح شد
ما ز دست بسته مهر شیشه نگشادهایم
خود متاع خانه خویشیم، چون مرغ قفس
گر نهایم آزاد از قید جهان آزادهایم
روی برگشتن نمیدارد هدف از پیش تیر
تو کمان فتنه را زه کن که ما اِستادهایم
پیش ما بزم نشاط و حلقه ماتم یکیست
شمع بزمیم از برای سوختن آمادهایم
نه به ما پای گریزی مانده نه دست ستیز
بر سر راه حوادث همچو مور جادهایم
از تلاش سرفرازی کی به جایی میرسیم
ما که از افتادگی در پیش چون سجادهایم
پر نمیپیچیم بر صید مراد خود کلیم
ما که عنقا را به دام آورده و سر دادهایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما کلاه خواجگی اکنون ز سر بنهادهایم
تا که در بند کلهدوزی اسیر افتادهایم
صد سر ار زد هر کلاهی کو همی دوزد ولیک
ما بهای هر کله اکنون سری بنهادهایم
او کلاه عاشقان اکنون همی دوزد چو شمع
[...]
مست و رند و لاابالی در جهان افتادهایم
بر در میخانهٔ خمار سر بنهادهایم
جامهای خسروانی خوردهایم اندر الست
تا نپنداری که ما امروز مست بادهایم
بر در سلطان عشقش چون گدایان سالها
[...]
گرچه ما از دستبرد دشمنان افتادهایم
ما ز بهر جنگ از سر تا به پا آمادهایم
در طریق بندگی، روزی که بنهادیم پای
بر خلاف نوع خواهی یک قدم ننهادهایم
افترایی گر به ما بستند ارباب ریا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.