بر رگ دل گاه ناخن گاه نشتر می زنم
هر زمان بر ساز غم مضراب دیگر می زنم
در لباس شید زاهد در حرم ره می روند
من درین میخانه بدنامم که ساغر می زنم
عقده مکتوب ما را از گشادن بهره نیست
این گره بیهوده بر بال کبوتر می زنم
جام چون لبریز شد دیگر نمی دارد صدا
با دل پر درد حرف شکوه کمتر می زنم
گه گریبان می درم گه می شکافم سینه را
جستجوئی می کنم خود را بهر در می زنم
می توان گاهی بمکتوبی مرا خورسند کرد
من ز مردی داستان شکوه را سر می زنم
تازه می گردد دلم هرگاه آهی می کشم
هر نفس کز دل کشم دامن بر اخگر می زنم
خودنمائی شیوه من نیست، چون دیوار باغ
گل بدامن دارم اما خار بر سر می زنم
عاقبت بر شمع رویش می زنم خود را کلیم
منکه چون پروانه ام خود را برین در می زنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نرگسم، نرگس، ندارم از طرب جز تهمتی
نیست رنگی از شرابم، گرچه ساغر می زنم
نیم بسمل طایرم، افتان و خیزان بر زمین
یک طرف خون می فشانم، یک طرف پر می زنم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.