چون اشک پریشان سفری را چه کند کس
سرمایه هر شور و شری را چه کند کس
دکان به چه کار آید اگر مایه نباشد
بیدجله خون چشم تری را چه کند کس
اشک آمد و بیناییم از دیده برون شد
همخانگی پردهدری را چه کند کس
از روشنی شمع وصال تو گذشتیم
خود گو که فروغ شرری را چه کند کس
آیینه غبار از نفس ما نپذیرد
زینگونه دم بیاثری را چه کند کس
هردم دل دیوانه ما در خم زلفیست
سودازده دربهدری را چه کند کس
آید چو خیالت کنم از سینه برون دل
در بزم طرب نوحهگری را چه کند کس
یاری ز خط و خال چه خواهی پی قتلم
در کشتن موری حشری را چه کند کس
نقد دو جهان موسم گل قیمت می نیست
چون غنچه همین مشت زری را چه کند کس
یار این دل صد پاره کلیم از تو نگیرد
ویرانه بی بام و دری را چه کند کس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق و ناتوانی خود از تحمل درد و اندوه میپردازد. او از اشک و ناامیدی سخن میگوید و اینکه هیچ چیز نمیتواند این شور و شوق را تسکین دهد. به استفاده از مثالهایی مانند دکان بدون کالا و شمع بدون نور، او نشان میدهد که بدون ارزش و مایه، هر چیزی بیمعناست. او همچنین به چشman و دل دیوانهاش اشاره میکند و اینکه هیچ یاری نمیتواند از خط و خال محبوبش او را نجات دهد. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که وقتی دلش هزار تکه شده است، هیچ چیزی نمیتواند او را درمان کند و تمام زیباییها و نعمتها در این بیخانمانی و بینوایی او بیاثرند.
هوش مصنوعی: وقتی که اشک و ناراحتی به هم میریزد، هیچ کس نمیتواند دردی را درمان کند. همچنین هیچ کس نمیتواند سرمایه هر شور و هیجانی را نیز مدیریت کند.
هوش مصنوعی: اگر چیزی برای فروش نباشد، فروشگاه چه سودی دارد؟ کسی نمیتواند با اشک چشم خیس، درد دل کند.
هوش مصنوعی: اشکهایم ریخت و بیناییام از چشمانم رفت. کسی چه میتواند بکند وقتی که با غم پردهدری زندگی میکند؟
هوش مصنوعی: ما از نور شمع وجود تو عبور کردیم، حال خود بگو که کسی چه میتواند با روشنایی یک شعله کوچک بکند.
هوش مصنوعی: آیینه نمیتواند غبار و کثیفی نفس ما را بپذیرد؛ در نتیجه، اگر دم و نفس ما بیاثر و بیمعنی باشد، هیچکس نمیتواند به آن اهمیت دهد.
هوش مصنوعی: دل دیوانه ما هر لحظه گرفتار زلفهای پیچیده است، در این حال، کسی که دچار عشق و تنهایی است، چه کاری از دستش برمیآید؟
هوش مصنوعی: وقتی به یاد تو میافتم و خیال تو به سراغم میآید، دل با تمام درد و غم خود در جشن شادی چه کار میتواند بکند؟
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به نحوی کنایهآمیز به مسأله عشق و محبت اشاره میکند. او میگوید که به زیباییها و نشانههای عشق (مانند خط و خال) نیازی نیست و این موارد در مقایسه با عمق احساسات و کارهای واقعی، بیاهمیت هستند. همچنین به نوعی بیان میکند که انسانها در کارهای کوچک و بیاهمیت چه تاثیر و کاری میتوانند داشته باشند، در حالی که مسأله بزرگتری مثل عشق و محبت نیاز به توجه و درک عمیقتری دارد.
هوش مصنوعی: در این دنیا که پر از نعمتها و زیباییهاست، ارزش واقعی این لحظههای خوش و دلنشین قابل اندازهگیری نیست. مانند غنچهای که در دست کسی است و نمیتواند ارزشی برای آن در نظر بگیرد، ما نیز نمیتوانیم بگوییم که این دوران زیبا چه قیمتی دارد.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، این دل که به هزار تکه تقسیم شده، هیچ چیز نمیتواند از تو بخواهد. کسی که خود را در ویرانهای بیسقف و در بدون در میبیند، چه امکاناتی برای تغییر اوضاع و احوالش دارد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معشوق پریشان نظری راچه کند کس؟
این صندل هر دردسری را چه کند کس؟
آن به که صبا از سر آن زلف نیاید
غماز پریشان خبری را چه کند کس؟
چشم هوس از جنبش مژگان تو بستیم
[...]
بی مطرب و می چشم تری را چه کند کس؟
پیمانهٔ خونین جگری را چه کند کس؟
گر صرف نثار قدم یار نگردد
چون اشک گرامی گهری را چه کند کس؟
آشوب دل از سلسلهٔ زلف تو افزود
[...]
خورشیدوشی در به دری را چه کند کس
معشوق پریشان نظری را چه کند کس
یک کس به جهان واقف اسرار ندیدیم
این طایفهٔ بی خبری را چه کند کس
چشم از دو جهان دوختن آسان بود اما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.