گر کرم در طبع نبود بادهاش پیدا کند
شیشه می ترک سر از همت صهبا کند
سوزن عیسی همی باید که بخت سختگیر
در ره شوقت مرا خاری برون از پا کند
دست ما را میتواند انقلاب روزگار
از گریبان آورد در گردن مینا کند
گوهر قدر عزیزان را سپهر بیتمیز
توتیا سازد ولی در چشم نابینا کند
آنچه اول غرق گردد کشتی امید ماست
گر سراب ناامیدی را فلک دریا کند
همچو شمع آتش زبانم لیک وقت عرض حال
مینشینم منتظر تا گریه راهی وا کند
نزد مستان کشتی می را هنر بیلنگریست
در کف دریاکشان عیبست اگر مأوا کند
بیش ازین نبود که سرکوبی به هم خواهد رسید
بخت دست قدرت ما را اگر بالا کند
گر دلم تنگست چون دستم ازین شادم کلیم
فکر دنیا ره نمییابد که در وی جا کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که جان خفته را از خواب جهل آوا کند
خویشتن را گرچه دون است، ای پسر، والا کند
هر کسی کهش خار نادانی به دل در خست نیش
گر بکوشد زود خار خویش را خرما کند
علم چون گرماست نادانی چو سرما از قیاس
[...]
ابر آذاری چمنها را پر از حورا کند
باغ پر گلبن کند، گلبن پر از دیبا کند
گوهر حمرا کند از لؤلؤ بیضای خویش
گوهر حمرا کسی از لؤلؤ بیضا کند
کوه چون تبت کند چون سایه بر کوه افکند
[...]
باد نوروزی زمین را جامه از دیبا کند
تارش از یاقوت سازد پودش از مینا کند
گلستان را چون یکی بیجاده گون پیدا کند
مرغ دستان سازد ابر شاخ گل شیدا کند
ابر آزادی ز دریا روی در صحرا کند
[...]
قصه پر غصه بر درگاه خاتون جهان
عرضه دارم گر ز راه مکرمت اصغا کند
میکند گردون دون با من ستم بیموجبی
عدلت آخر چون روا دارد که او اینها کند
هر زمان آرد محصل نسخه ئی کابن یمین
[...]
هر شبی سودای چشمش بر سرم غوغا کند
غمزهاش صد فتنه در هر گوشهای پیدا کند
از می سودای چشمت خوش برآید جان من
سر خوش است امشب خمار مستیش فردا کند
پایه من بر سر بازار سودایش شدست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.