گنجور

 
ابن یمین

قصه پر غصه بر درگاه خاتون جهان

عرضه دارم گر ز راه مکرمت اصغا کند

میکند گردون دون با من ستم بیموجبی

عدلت آخر چون روا دارد که او اینها کند

هر زمان آرد محصل نسخه ئی کابن یمین

مبلغی چندین ادا در وجه مولانا کند

وجه جستن چون بر اینمنوال دید ابن یمین

گشت واجب آنکه بر رأی منیر آنها کند

کاین رهی وجه معیشت چون نمی‌یابد بجهد

وجه این نوع حوالت از کجا پیدا کند

 
 
 
ناصرخسرو

هر که جان خفته را از خواب جهل آوا کند

خویشتن را گرچه دون است، ای پسر، والا کند

هر کسی که‌ش خار نادانی به دل در خست نیش

گر بکوشد زود خار خویش را خرما کند

علم چون گرماست نادانی چو سرما از قیاس

[...]

منوچهری

ابر آذاری چمن‌ها را پر از حورا کند

باغ پر گلبن کند، گلبن پر از دیبا کند

گوهر حمرا کند از لؤلؤ بیضای خویش

گوهر حمرا کسی از لؤلؤ بیضا کند

کوه چون تبت کند چون سایه بر کوه افکند

[...]

قطران تبریزی

باد نوروزی زمین را جامه از دیبا کند

تارش از یاقوت سازد پودش از مینا کند

گلستان را چون یکی بیجاده گون پیدا کند

مرغ دستان سازد ابر شاخ گل شیدا کند

ابر آزادی ز دریا روی در صحرا کند

[...]

سلمان ساوجی

هر شبی سودای چشمش بر سرم غوغا کند

غمزه‌اش صد فتنه در هر گوشه‌ای پیدا کند

از می سودای چشمت خوش برآید جان من

سر خوش است امشب خمار مستیش فردا کند

پایه من بر سر بازار سودایش شدست

[...]

اهلی شیرازی

گر کشد گاهی عنان از ناز و میل ما کند

توسن نازش ز خوبی باز تندیها کند

قطره یی از اشک خود در ساغرش خواهم فکند

باشد این تخم محبت در دل او جا کند

جلوه طاووس حسنش صید شاهان میکند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه