قصه پر غصه بر درگاه خاتون جهان
عرضه دارم گر ز راه مکرمت اصغا کند
میکند گردون دون با من ستم بیموجبی
عدلت آخر چون روا دارد که او اینها کند
هر زمان آرد محصل نسخه ئی کابن یمین
مبلغی چندین ادا در وجه مولانا کند
وجه جستن چون بر اینمنوال دید ابن یمین
گشت واجب آنکه بر رأی منیر آنها کند
کاین رهی وجه معیشت چون نمییابد بجهد
وجه این نوع حوالت از کجا پیدا کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به نوعی از غم و شکایت در مورد مشکلات زندگی و ناملایمات روزگار اشاره دارد. نویسنده از سختیهایی که بر او میگذرد صحبت کرده و به عدالت و نحوه رفتار دنیاست اشاره میکند. او از مظالمی که بر او رفته و کوششهایش برای تأمین معیشت و حقوق خود سخن میگوید. در نهایت، پرسشهایی در مورد چگونگی تأمین مخارج و پیدا کردن راهی برای ادامه زندگی مطرح میشود. این متن نشاندهنده ناامیدی و تلاش فردی است که در جستجوی راهی برای بهبود وضعیت خود است.
هوش مصنوعی: داستان پر از درد و غصهام را در حضور بانوی جهان بازگو میکنم، اگر او از طریق محبت و مهربانی به آن توجه کند.
هوش مصنوعی: آسمان با من بینهایت ظلم میکند، بیدلیل هم نیست. اما چطور ممکن است که آن عدالت او اجازه دهد تا چنین کارهایی انجام شود؟
هوش مصنوعی: هر بار که دانشجویان نسخهای یا یادداشتی میآورند، مبلغی را به عنوان حقالزحمه به استاد پرداخت میکنند.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که وقتی که انسان به حقیقت و واقعیت میرسد، نشانههای آن باید در افکار و آراء او منعکس شود. به نوعی، وقتی فردی با درک عمیقی از حقیقت روبهرو میشود، لازم است که این آگاهی و روشنایی در تفکرات و تصمیمات او نمود پیدا کند.
هوش مصنوعی: این راه که برای تأمین معیشت استفاده میشود، اگر به نتیجه نرسد، چگونه میتواند منبع درآمد دیگری پیدا کند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که جان خفته را از خواب جهل آوا کند
خویشتن را گرچه دون است، ای پسر، والا کند
هر کسی کهش خار نادانی به دل در خست نیش
گر بکوشد زود خار خویش را خرما کند
علم چون گرماست نادانی چو سرما از قیاس
[...]
ابر آذاری چمنها را پر از حورا کند
باغ پر گلبن کند، گلبن پر از دیبا کند
گوهر حمرا کند از لؤلؤ بیضای خویش
گوهر حمرا کسی از لؤلؤ بیضا کند
کوه چون تبت کند چون سایه بر کوه افکند
[...]
باد نوروزی زمین را جامه از دیبا کند
تارش از یاقوت سازد پودش از مینا کند
گلستان را چون یکی بیجاده گون پیدا کند
مرغ دستان سازد ابر شاخ گل شیدا کند
ابر آزادی ز دریا روی در صحرا کند
[...]
هر شبی سودای چشمش بر سرم غوغا کند
غمزهاش صد فتنه در هر گوشهای پیدا کند
از می سودای چشمت خوش برآید جان من
سر خوش است امشب خمار مستیش فردا کند
پایه من بر سر بازار سودایش شدست
[...]
گر کشد گاهی عنان از ناز و میل ما کند
توسن نازش ز خوبی باز تندیها کند
قطره یی از اشک خود در ساغرش خواهم فکند
باشد این تخم محبت در دل او جا کند
جلوه طاووس حسنش صید شاهان میکند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.