کی تغافل می تواند عاشق بیتاب کرد
چون توان با تشنگی قطع نظر از آب کرد
مو بمو قربان آن ابرو شدم اما هنوز
طاعتی مقبول نتوانم در آن محراب کرد
حیف از اشکم که چون ریگ روان بیحاصلست
شمع از یکقطره نخل شعله را سیراب کرد
با همه دریا کشی مستی نمی دانم که چیست
گریه از بس بیتو آبم در شراب ناب کرد
از پی بیداری شبهای وصل آمد بکار
شرمسار از یاری بختم که چندین خواب کرد
کلبه ویران من خواهد بآبادی رسید
کز پی تعمیر او سیلاب گل در آب کرد
حسن چون دل را برد از ما چه می آید کلیم
بر سر ویرانه نتوان جنگ با سیلاب کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل از شاعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و درد ناشی از فاصله و جدایی پرداخته است. او از بیتابی و اشتیاق خود به معشوق میگوید و بیان میکند که با وجود تمام تلاشها، هنوز نمیتواند خود را به آنچه که میخواهد برساند. شاعر از عشق و دردهایش، رنج تشنگی و گناه اشکهایش سخن میگوید و این احساس را به تصاویری زیبا و تأثیرگذار تبدیل میکند. او در نهایت به ویرانی خود اشاره میکند و این که باوجود تمام مشکلات، امید به آبادانی و بهبود وضعیت را در دل خود نگه داشته است.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند عاشق بیتاب را به راحتی نادیده بگیرد، زیرا چگونه ممکن است کسی از عطش خود چشمپوشی کند در حالی که نیاز به آب دارد.
هوش مصنوعی: من به خاطر آن ابرو مو به مو فدای آن شدهام، اما هنوز نتوانستهام در آن مکان مقدس طاعتی بپذیرفتم که مورد قبول باشد.
هوش مصنوعی: غصهام برای اشکهایم است که مانند ریگها بیفایده و بیاثرند. مانند شمعی که فقط با یک قطره آب، درخت نخل را سیراب میکند؛ نشان از ناتوانی و کمحاصل بودن تلاشهایم دارد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در دل دریا غرق در مستیام، نمیدانم حالتی که دارم چیست. از بس که اشک ریختهام، انگار آب را به شراب خالص مبدل کردهام.
هوش مصنوعی: در پی بیداریهای شبهای وصال، شرمندهام از یاری که تقدیرم به من داده است، چرا که در آن ایام بارها خوابیدهام.
هوش مصنوعی: کلبه خراب من روزی به آبادانی خواهد رسید، زیرا برای ترمیم آن، سیلابی از گل در آب جاری شده است.
هوش مصنوعی: حسن وقتی دل را از ما میبرد، دیگر چه میتوان کرد؛ کلیم، بر سر ویرانهای نمیتواند با سیلاب بجنگد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترک من برگل نقاب از سنبل پرُتاب کرد
لالهٔ نعمان حجاب لولو خوشاب کرد
رنگ لعل شکرین او مرا بیرنگکرد
تابزلف عنبرین او مرا در تابکرد
دید در سنجاب و مشک ناب نرمی و خوشی
[...]
باز مژگان ترم نوباوه خوناب کرد
باز چشم خونفشانم خیر باد خواب کرد
دوش دل را دیده حیران نوید وصل داد
هر نگاه گرم کان خورشید عالمتاب کرد
قحط شد در خشکسال هجر چون باران وصل
[...]
لاله شبنم فریبت برگ گل را آب کرد
در مذاق لعل، آب و رنگ را خوناب کرد
از نگاه گرم من حسن تو عالمسوز شد
طاعت من طاق ابروی ترا محراب کرد
در زمین پاک من ریگ روان حرص نیست
[...]
آه گرمم چشمه خورشید را بی آب کرد
ناله خارا گدازم، کوه را سیلاب کرد
تا دلم را کشته خود آن بت قصاب کرد
در قفای دنبه خود چریوی من آب کرد
ریخت همچون سرمه در چشم ترازو سنگ را
ماند در زیر سر و گفتا دکانم خواب کرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.