گنجور

 
صائب تبریزی

لاله شبنم فریبت برگ گل را آب کرد

در مذاق لعل، آب و رنگ را خوناب کرد

از نگاه گرم من حسن تو عالمسوز شد

طاعت من طاق ابروی ترا محراب کرد

در زمین پاک من ریگ روان حرص نیست

می تواند شبنمی کشت مرا سیراب کرد

هر که چون شبنم به خون دل شبی را روز کرد

دست در آغوش با خورشید عالمتاب کرد

می تواند کرد با دل تیغ او را سینه صاف

آن که موج بحر را روشنگر سیلاب کرد

خون زغیرت در وجودم پوست بر تن می درد

تا لب زخم که را تیغش دگر سیراب کرد؟

نعل وارون در طریق بندگی خضر ره است

کعبه را دید آن که اینجا پشت بر محراب کرد

کعبه مقصود از ما اینقدر دوری نداشت

راه ما را اینچنین خوابیده شکر خواب کرد

این جواب مصرع نوعی که خاکش سبز باد!

سایه ابر بهاری کشت را سیراب کرد

 
 
 
امیر معزی

ترک من برگل نقاب از سنبل پرُتاب‌ کرد

لالهٔ نعمان حجاب لولو خوشاب کرد

رنگ لعل شکرین او مرا بی‌رنگ‌کرد

تاب‌زلف عنبرین او مرا در تاب‌کرد

دید در سنجاب و مشک ناب نرمی و خوشی

[...]

میلی

باز مژگان ترم نوباوه خوناب کرد

باز چشم خونفشانم خیر باد خواب کرد

دوش دل را دیده حیران نوید وصل داد

هر نگاه گرم کان خورشید عالمتاب کرد

قحط شد در خشکسال هجر چون باران وصل

[...]

کلیم

کی تغافل می تواند عاشق بیتاب کرد

چون توان با تشنگی قطع نظر از آب کرد

مو بمو قربان آن ابرو شدم اما هنوز

طاعتی مقبول نتوانم در آن محراب کرد

حیف از اشکم که چون ریگ روان بیحاصلست

[...]

صائب تبریزی

عالمی را لعل او مست از شراب ناب کرد

چشمه حیوان همین یک خضر را سیراب کرد

واعظ قزوینی

آه گرمم چشمه خورشید را بی آب کرد

ناله خارا گدازم، کوه را سیلاب کرد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه