خستگان را ناوکش آرام جانی میشود
سینه را پیکان او راز نهانی میشود
بس که از سوز درون نم در نهاد من نماند
در گلو هر قطره اشکم استخوانی میشود
شمع گر همقامتت شد، کو میان لاغرش
جلوهاش کی آفت هوش جهانی میشود
بس که دارم در نظر روز و شب آن چشم سیاه
دیدهام آخر که چشم سرمهدانی میشود
پیک اشکم گر رود زین سان پیاپی سوی دوست
در سر کویش ز قاصد کاروانی میشود
چند بینی روی ما بر خاک عجز و بگذری
از رهش بردار فرش آستانی میشود
در خس و خار وجودم آتش هجران مزن
کز برای مرغ، تیرت آشیانی میشود
آرزوی زخم تیرت بس که با خود بردهام
بیسبب چون موج بر خاکم نشانی میشود
نه همین از چرخ میآید ستم بر من کلیم
بر سرم هر ذره خاک آشیانی میشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دم به دم در عاشقی دل را زیانی میشود
هر زمان از عمر من آخر زمانی میشود
دل اسیر خردسالی گشت و این چرخ کهن
پیر میسازد مرا تا او جوانی میشود
روز اول چون نهاد انگشت بر لوح و قلم
[...]
هر زمان در فتنه خوش نامهربانی میشود
این همه غوغا برای نیمجانی میشود
عشق باغ دلنشین دارد، که مرغ دل در او
گر نشیند بر گیاهی ، آشیانی میشود
هرکه بنشیند به طرف خوان گردشهای دهر
[...]
یک دل روشن نگهبان جهانی میشود
عصمت یوسف حصار کاروانی میشود
قطره تا دارد نظر بر خویش گرداب فناست
از خودی چون رست بحر بیکرانی میشود
نفس ظالم میشود مظلوم در پیرانهسر
[...]
بیخودی امشب پر و بال فغانی میشود
گر ندارد مدعا باری بیانی میشود
هیچ وضعی درطریق جستجوبیکارنیست
پای خوابآلود هم سنگ نشانی میشود
نشئهٔ تسلیم حاصلکنکه مشتی خاک را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.