مرنج از کس که هر محنت که آید زآسمان آید
همه تیر حوادث از کمان کهکشان آید
بلا هم پا بیفشارد چو جان سختانه پیش آید
که پیکان بر نیاید زود چون بر استخوان آید
ز دل تا لب ره گفتار را از گریه می بندم
که می ترسم حدیث عشقت از لب بر زبان آید
چراغ از حرف رخسار تو افروزند در مجلس
حدیث زلف شبرنگ تو هر جا در میان آید
نخواهد سوخت عالم ز آتش پیکان او آخر
چه خواهد شد اگر تیر مرادی بر نشان آید
در آن گلزار می نالم که اشک عندلیبانش
اگر شبنم شود بر خاطر گلبن گران آید
سراپایم ز دردت آنچنان لبریز شیون شد
که از مضراب مژگان تارا شکم در فغان آید
دماغ عالمی از بوی زلف او چنان پر شد
که در صحن چمن خون از دماغ ارغوان آید
کلیم از حرف تیغ او جراحت آب بردارد
زبس هر زخم ها را آب حسرت در دهان آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به محنتها و سختیهایی که از آسمان نازل میشوند اشاره میکند و میگوید که این دشواریها مانند تیرهایی هستند که از کهکشان پرتاب میشوند. او از بلایا و مشکلات زندگی که به سختی قابل تحمل هستند، سخن میگوید و به این نکته توجه میکند که عشق و احساسات عمیق ممکن است باعث بروز اشک و دلتنگی شود. در ادامه، شاعر از زیبایی های محبوبش و تاثیری که بر او دارد، سخن میگوید و به اثرات عمیق عشق و کیمیاگری آن در جان انسان اشاره میکند. در نهایت، او نشان میدهد که درد عشق چنان عمیق است که حتی به زخمها و حسرتهای گذشته هم برمیگردد و انسان را در فغان و شیون فرو میبرد.
هوش مصنوعی: از کسی ناراحت نشو، زیرا هر سختی و دشواری که به سراغت میآید، از آسمان نازل میشود و همهی بلاها و مشکلات همچون تیرهایی از کمان کهکشان بر تو فرود میآید.
هوش مصنوعی: اگر مصیبت و دردسر به انسان فشار بیاورد، باید با شجاعت و قوت نفس روبرو شود. چون تیر اگر به استخوان بخورد، سریعتر اثر میگذارد و خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: از دل تا لب، مسیر گفتار را با گریه میبندم، زیرا میترسم که حرفهای عشق تو از زبانم خارج شود.
هوش مصنوعی: چراغها از زیبایی صورت تو روشن میشوند و در مجلس، هر جا که سخنی از زلفهای سیاه تو به میان آید، جذابیت خاصی ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: در صورت برخورد تیر عشق او، جهان از آتش آن نمیسوزد. در نهایت، اگر این تیر به هدفی برسد، چه خواهد شد؟
هوش مصنوعی: در باغی که در آن هستم، ناله میزنم؛ چرا که اگر اشکهای بلبلان مثل شبنم بیفتد، برای گلهای زیبا و باارزش خیلی سنگین و دردآور خواهد بود.
هوش مصنوعی: تمام وجودم از درد تو پر شده است بهگونهای که سوز و نالهام در مژگانم همچون ضربهای مینوازد و باعث میشود دل شکستهام فریاد بکشد.
هوش مصنوعی: بوی خوش زلف او به قدری در فضای عالم پخش شده است که مثل این است که در باغ، خون از گل ارغوان جاری شده باشد.
هوش مصنوعی: کلیم از جراحتهای ناشی از تیغ او برایش درمانی نمیماند، زیرا هر زخم با حسرتی که در دل دارد، به یاد میآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه چندان آرزومندم که وصفش در بیان آید
و گر صد نامه بنویسم حکایت بیش از آن آید
مرا تو جان شیرینی به تلخی رفته از اعضا
الا ای جان به تن بازآ و گر نه تن به جان آید
ملامتها که بر من رفت و سختیها که پیش آمد
[...]
سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشان آید
چو گل جامه درم کانم ز گل بوی نشان آید
نگارا، دیده در ره مانده ام وین آرزو در دل
که یارب، نازنین یاری چو تو بر من چسبان آید
حذر کن از دم سرد گرفتاران، مباد آن دم
[...]
سحرگه سوی ما بویی اگر زآن دلستان آید
چو صحت سوی بیماران و سوی مرده جان آید
بسا عاشق که او خود را بسوزد همچو پروانه
گر آن سلطان مه رویان چو شمع اندر میان آید
از آن حسرت که بی رویش نباید دید گلها را
[...]
گر از پیراهنت بویی به طرف گلستان آید
زند گل جامه بر خود چاک و بلبل در فغان آید
بر آن اندام نازک چون پسندم بار پیراهن
که بر وی سایه گلبرگ هم دانم گران آید
به حلق تشنه آب زندگی دانی چه خوش باشد
[...]
لطیفست آن پری آن به که از مردم نهان آید
مبادا گر فتد نور نظر بروی گران آید
بسوز ای آتش دل استخوان سینه را یک یک
مبادا تیر آن ابرو کمان بر استخوان آید
رود صد آه من تا آسمان هر دم وزان هریک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.