با آن رخ شکفته چون عزم گلستان کرد
در زیر بال بلبل گل روی خودنهان کرد
مانند شیشه می بی گریه پیش ساقی
حرفی نمی توانم از درد دل بیان کرد
آنجا که طبع یابد لذت ز گوشه گیری
صد سال همزبانی با سایه می توان کرد
از کشتن اسیران گیرد کجا ملالش
تیری که بزم عشرت در خانه کمان کرد
عزلت مگو که ما را در پرده خفا داشت
عیش و حضور ما را ز چشم بد نهان کرد
مکتوب اشک شسته دادم بقاصد او
یعنی که انتظارت چشم مرا چنان کرد
سرپنجه رفت از دست از بس گزیدم انگشت
رفت آنکه در غم او خاکی بسر توان کرد
از زیر چرخ بگریز، یادم مزن که نتوان
از آسمان شکایت در زیر آسمان کرد
اشکم کلیم آموخت از جلوه اش روانی
سر و قدش نفس را در سینه ام فغان کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساس عاشقانه عمیق و درد دل شاعر است. شاعر با تصاویر زیبا و استعارههایی چون "رخ شکفته" و "بلبل" به عشق و beauty اشاره میکند. او در تلاش است تا از دردهای درونی خود بگوید، اما نمیتواند احساساتش را بیان کند. لحظههایی از تنهایی و انزوای معشوق را توصیف میکند و به عیش و لذتهایی که در کنار او تجربه کرده، اشاره میکند. همچنین، از ارسال نامهای به معشوق و اشکهایش در انتظار او سخن میگوید. در نهایت، شاعر به تأثیر وجود معشوق بر خود و ناامیدی از فرار از مشکلات زندگی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: با آن چهره زیبا که مانند شکفتن گلهاست، وقتی به سوی گلستان رفت، گلبرگهایش را زیر بال بلبل نهان کرد.
هوش مصنوعی: مثل شیشه هستم و در دل از غم میگریم، اما پیش ساقی نمیتوانم چیزی از درد و دل خود بگویم.
هوش مصنوعی: در جایی که روح انسان از تنهایی لذت میبرد، میتوان سالها با سایهاش همصحبت شد.
هوش مصنوعی: کسی که از کشتن اسیران ناراحت نمیشود، چطور میتواند از تیرکمان در میهمانی شادی بیغم باشد؟
هوش مصنوعی: تنهایی را نگو، چون زندگی خوب ما را در سایهای پنهان نگه داشت و از نگاه بد دور نگه داشت.
هوش مصنوعی: من نامهای نوشتم که با اشکهای من آغشته شده و آن را به پیامرسان او دادم. این نشان میدهد که انتظار تو چقدر بر چشمهای من اثر گذاشته است.
هوش مصنوعی: چون به دلیل غم و اندوهی که داشتم، دستانم بیخبر از درد، همه چیز را نیش زده و آزار دادم. آن شخصی که برایش ناراحت بودم، به قدری عزیز بود که حتی خاک او هم میتوانست تسکینی برای قلبم باشد.
هوش مصنوعی: از زیر آسمان فرار کن، به من یادآوری نکن که نمیتوان از آسمان شکایت کرد در زیر آسمان.
هوش مصنوعی: اشکهای من به من یاد دادند که از زیبایی او چگونه خود را نجات دهم. زیبایی و قامت او باعث شد تا در سینهام احساس ناله و فریاد کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل برد زلف شوخت و آنگاه قصد جان کرد
انصاف ده نگارا با دوست این توان کرد
ای نور هر دو دیده این مردم دو دیده
خون دل از دو دیده در حسرتت روان کرد
در مدح تو چو سوسن کردم زبان درازی
[...]
مقصود بی وسیله حاصل نمی توان کرد
هر کس که کرد حاصل می دان که آن چنان کرد
گر عقل ساده لوحی نقش خیال بندد
بسیار اعتمادی بر آن نمی توان کرد
پروانه لاف می زد از آتش محبت
[...]
سودای عشق ما را بی نام وبی نشان کرد
از ما چه می توان بردباماچه می توان کرد
از خواب غفلت ما در سنگ چون شرر ماند
شوقی که کوهها را ابر سبک عنان کرد
امید خانه سازی از عاشقان مدارید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.