گنجور

 
کلیم

زخم‌های شانه از زلفت فراهم می‌شود

بخت اگر یاری نماید مشک مرهم می‌شود

عیش اگر هم رو دهد بی‌تلخی اندوه نیست

همچو نوروزی که واقع در محرم می‌شود

قتل ما هرگاه باشد می‌توان، تعجیل چیست

کشتن شمع حیات ما به یک دم می‌شود

تا چه آرد بر سر بال کبوتر نامه‌ام

خامه‌ام هردم ز بار درد دل خم می‌شود

هست با خونین‌دلانم الفتی کز بعد مرگ

خاک من بر زخم اگر پاشند مرهم می‌شود

بس که شاداب است گلشن از سرشک عندلیب

آتش ار بر روی گل ریزند شبنم می‌شود

در دیار ما مصیبت دوستی عامست، عام

کز چراغی مرده در یک شهر ماتم می‌شود

همچو محجوبی که در شهر غریب آمد درون

خواب در چشمم به مردم آشنا کم می‌شود

تا کلیم از آدمیت لاف زد بی‌غم نبود

غم بود تخمی که سبز از خاک آدم می‌شود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
صائب تبریزی

گلشن حسن از بهار عشق خرم می‌شود

اشک بلبل رنگ چون گرداند شبنم می‌شود

پیش پا دیدن بلا گردان سنگ تفرقه است

ایمن است از سنگ طفلان شاخ چون خم می‌شود

دشمن خود را به کام خویش دیدن مشکل است

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
واعظ قزوینی

سنبل از تاب خم موی تو، درهم می‌شود

غنچه از شرم گل روی تو، شبنم می‌شود

گشت داغم دلنشین‌تر، در هوای نو بهار

ز آنکه بهتر مهر گیرد، صفحه، چون نم می‌شود

لطف می‌گردد به ما، تا می‌رسد بیداد تو

[...]

جویای تبریزی

‏ آتش آهم ز بس گلزار بی نم می شود

برگ گل سنگ ته دندان شبنم می شود

هر کرا در عین اقبال است چشمی بر زمین

چون مه و خورشید چشم اهل عالم می شود

در ریاض بندگی رعناتر از شاخ گلی است

[...]

بیدل دهلوی

جوهر تمکین مرد از لاف برهم می‌شود

ما و من چون بیش‌ می‌گردد حیاکم می‌شود

نیست آسان ربط قیل وقال ناموزون خلق

سکته می‌خواند نفس تا لب فراهم می‌شود

رفت ایامی‌که تقلید انفعال خلق بود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه