زخمهای شانه از زلفت فراهم میشود
بخت اگر یاری نماید مشک مرهم میشود
عیش اگر هم رو دهد بیتلخی اندوه نیست
همچو نوروزی که واقع در محرم میشود
قتل ما هرگاه باشد میتوان، تعجیل چیست
کشتن شمع حیات ما به یک دم میشود
تا چه آرد بر سر بال کبوتر نامهام
خامهام هردم ز بار درد دل خم میشود
هست با خونیندلانم الفتی کز بعد مرگ
خاک من بر زخم اگر پاشند مرهم میشود
بس که شاداب است گلشن از سرشک عندلیب
آتش ار بر روی گل ریزند شبنم میشود
در دیار ما مصیبت دوستی عامست، عام
کز چراغی مرده در یک شهر ماتم میشود
همچو محجوبی که در شهر غریب آمد درون
خواب در چشمم به مردم آشنا کم میشود
تا کلیم از آدمیت لاف زد بیغم نبود
غم بود تخمی که سبز از خاک آدم میشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان زخمها و غمهای ناشی از عشق و جدایی میپردازد. شاعر با تشبیه زخمهای شانه به زلف معشوق، از سختیهای عشق سخن میگوید و میافزاید که اگر بخت یاری کند، دردها به مرهمی بدل میشوند. او به عیش و سرور و عدم تلخی در زندگی اشاره میکند و میگوید که حتی مرگ نیز میتواند به سرعت رخ دهد. شاعر از درد دل و نزدیکیاش با دیگران سخن میگوید و با تصویرسازی از گلشن و شمع، حسرت و زیبایی را به هم میآمیزد. در نهایت، شاعر به مصیبت دوستی و غمهای مشترک در جامعه اشاره میکند و اینکه غم جزئی از وجود آدمی است و هرگز از میان نمیرود.
هوش مصنوعی: زخمهایی که از زلفت به وجود آمده، با کمک بخت و شانس، مانند مرهم مشک التیام مییابند.
هوش مصنوعی: اگرچه زندگی در شرایط خوشی ممکن است، اما بدون تلخی و غم معنایی ندارد، همانطور که نوروز وقتی در ماه محرم برگزار میشود، زیباییاش تحت تأثیر غم و اندوه قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: هر زمان که قرار باشد ما کشته شویم، این کار میتواند انجام شود؛ پس چرا عجله کنیم؟ کشتن شمع زندگی ما میتواند در یک لحظه اتفاق بیفتد.
هوش مصنوعی: چه چیزی بر سر پر کبوترم خواهد آمد؛ نامه من و قلم من هر لحظه به خاطر سنگینی درد دل خم میشود.
هوش مصنوعی: با دلهای زخمی من پیوندی هست که بعد از مرگ، اگر خاک من را بر زخمها بپاشند، آن زخمها درمان خواهد شد.
هوش مصنوعی: به خاطر شادی و طراوتی که گلزار دارد، اگر حتی پرندهای، مانند بلبل، بر روی گلها آتش بریزد، باز هم این گلها به مانند شبنم میشوند.
هوش مصنوعی: در سرزمین ما، درد و رنج دوستی به همگان سرایت کرده است؛ به گونهای که اگر چراغی در یک شهر خاموش شود، همه آنجا در سوگواری فرو میروند.
هوش مصنوعی: انسانی را تصور کن که مانند کسی مانده است که در شهری ناشناس به خواب رفته و به تدریج در خوابش از دیدن مردم آشنا و آشنایان دور میشود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که کلیم (موسى) از انسان بودن خود سخن گفت، هیچ غمی نبود. اما در حقیقت، غم وجود دارد؛ مانند بذری که از خاک آدم سرسبز میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گلشن حسن از بهار عشق خرم میشود
اشک بلبل رنگ چون گرداند شبنم میشود
پیش پا دیدن بلا گردان سنگ تفرقه است
ایمن است از سنگ طفلان شاخ چون خم میشود
دشمن خود را به کام خویش دیدن مشکل است
[...]
سنبل از تاب خم موی تو، درهم میشود
غنچه از شرم گل روی تو، شبنم میشود
گشت داغم دلنشینتر، در هوای نو بهار
ز آنکه بهتر مهر گیرد، صفحه، چون نم میشود
لطف میگردد به ما، تا میرسد بیداد تو
[...]
آتش آهم ز بس گلزار بی نم می شود
برگ گل سنگ ته دندان شبنم می شود
هر کرا در عین اقبال است چشمی بر زمین
چون مه و خورشید چشم اهل عالم می شود
در ریاض بندگی رعناتر از شاخ گلی است
[...]
جوهر تمکین مرد از لاف برهم میشود
ما و من چون بیش میگردد حیاکم میشود
نیست آسان ربط قیل وقال ناموزون خلق
سکته میخواند نفس تا لب فراهم میشود
رفت ایامیکه تقلید انفعال خلق بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.