گلشن حسن از بهار عشق خرم میشود
اشک بلبل رنگ چون گرداند شبنم میشود
پیش پا دیدن بلا گردان سنگ تفرقه است
ایمن است از سنگ طفلان شاخ چون خم میشود
دشمن خود را به کام خویش دیدن مشکل است
میشوم من منفعل چون خصم ملزم میشود
سینهای چون صبح میخواهد قبول داغ عشق
دیو پندارد سلیمانی به خاتم میشود
بس که پیکان ترا در جان و دل دزدیدهایم
در رگ ما سختجانان نیشتر خم میشود
سازگار طبع انسان نیست عیش و بیغمی
میرود بیرون ز جنت هرکه آدم میشود
نیست صائب آفت باران بیجا کم ز برق
مزرع ما خشک ازین اشک دمادم میشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زخمهای شانه از زلفت فراهم میشود
بخت اگر یاری نماید مشک مرهم میشود
عیش اگر هم رو دهد بیتلخی اندوه نیست
همچو نوروزی که واقع در محرم میشود
قتل ما هرگاه باشد میتوان، تعجیل چیست
[...]
میشود عارف خجل نادان چو ملزم میشود
میکشد ناموس عالم هرکه آدم میشود
کیمیای تازهرویی در بغل داریم ما
خار در پیراهن ما سبز و خرم میشود
نیست از زخم زبان پروا اسیران ترا
[...]
سنبل از تاب خم موی تو، درهم میشود
غنچه از شرم گل روی تو، شبنم میشود
گشت داغم دلنشینتر، در هوای نو بهار
ز آنکه بهتر مهر گیرد، صفحه، چون نم میشود
لطف میگردد به ما، تا میرسد بیداد تو
[...]
آتش آهم ز بس گلزار بی نم می شود
برگ گل سنگ ته دندان شبنم می شود
هر کرا در عین اقبال است چشمی بر زمین
چون مه و خورشید چشم اهل عالم می شود
در ریاض بندگی رعناتر از شاخ گلی است
[...]
جوهر تمکین مرد از لاف برهم میشود
ما و من چون بیش میگردد حیاکم میشود
نیست آسان ربط قیل وقال ناموزون خلق
سکته میخواند نفس تا لب فراهم میشود
رفت ایامیکه تقلید انفعال خلق بود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.