دل فسرده نه دستی ز کار و بار کشید
که در ره تو تواند ز پای خار کشید
بهوش خویش نیامد دل و دمید خطش
دواند ریشه جنونی که تا بهار کشید
بچاره موج حوادث فتاده ام، چکنم
نمی توانم خود را بیک کنار کشید
برای دیده، بیچاره ای دگر می خواست
اگر ز پای کسی روزگار خار کشید
چه صیدها که بدام فریب می آرد
بدست خویش خدنگی که از شکار کشید
کسی که سراناالحق نخواست فاش شود
درید پرده منصور را بدار کشید
لبم بذوق خموشی زهم جدا نشود
نمی توانم خمیازه در خمار کشید
بدور شهر وجود از غبار خاطر من
اگر مجال بود می توان حصار کشید
کلیم گوشه چشمی ز یار می خواهد
که انتقام تواند ز روزگار کشید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ دلتنگی و ناامیدی شاعر است. او از سختیها و حوادث زندگی شکایت دارد و احساس میکند که نمیتواند از این مشکلات رهایی یابد. شاعر به دنبال نگاهی از معشوق است تا شاید بتواند از غمها و دشواریها فاصله بگیرد. او به عدم توانایی در تغییر وضعیت و خستگی روحی خود اشاره میکند و در نهایت، از خود میپرسد که چگونه میتواند بر مشکلات غلبه کند و چه کسی به او کمک خواهد کرد. در کل، شعر به احساسات عمیق و دردناکی میپردازد که در نتیجهٔ چالشهای زندگی و ناتوانی در فرار از آنها به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: دل غمگین آنقدر مشغول شده که هیچ دستی نمیتواند به کار بیفتد و در راه تو، هیچکس نمیتواند از درد و رنج رهایی یابد.
هوش مصنوعی: دل به خود نیامد و در غفلتی عمیق، خطی از عشق در زندگیاش کشیده شد که ریشههای جنونی عمیق پیدا کرد و این حالت تا بهار ادامه پیدا کرد.
هوش مصنوعی: من در میان امواج حوادث گرفتار شدهام و نمیدانم چه باید بکنم، چرا که نمیتوانم خود را به کناری بکشم.
هوش مصنوعی: برای چشم، شخص بیچارهای دیگر در پی او بود، اگر روزگار کسی را به زانو آورده باشد.
هوش مصنوعی: چقدر شکارهایی که به دام فریب میافتند و تیرهایی که در دست خود شکارچی است، از چیزی که به عنوان شکار برداشت میشود.
هوش مصنوعی: کسی که نمیخواست حقیقت بهطور روشن افشا شود، پردهای را که منصور بر روی رازها کشیده بود، پاره کرد.
هوش مصنوعی: لبم به خاطر شوق سکوت از هم جدا نمیشود و نمیتوانم در حال مستی خمیازه بکشم.
هوش مصنوعی: اگر فرصتی بود، میتوانستم برای دور کردن خاطرات آلود و غبارآلود از شهر وجودم، ديواری بسازم.
هوش مصنوعی: کلیم چشم امیدی به نگاه یار دارد که بتواند از سختیها و مشکلات روزگار انتقام بگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو شعله آن گل رویم به روی خار کشید
به جای سرمه به چشمم خط غبار کشید
چه سادگی ست که خال لب تو آخر کار
به گرد خویش چو هندو ز خط حصار کشید
به رهروان جهان ترک آشنایی کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.