تا در ره تو چشم امیدم دچار شد
طوفان چار موجه بدهر آشکار شد
بر خاک آدم اینهمه باران غم که ریخت
سیلش روان ازین مژه اشکبار شد
شمع ار بود چه باک زتاریکی شبست
گو بخت تیره باش اگر عشق یار شد
راه نفس بسینه ام از گریه بسته گشت
شادم از اینکه آینه ام بیغبار شد
یک خلعت عنایت گردون رسا نبود
من تشنه ماند ار مژه ام اشکبار شد
تن به تیغ جور گرت شهرت آرزوست
کاندم که زخم خورد نگین نامدار شد
نام و نشان عشق بغیر از هوس نماند
از سیل رفته خار و خسی یادگار شد
صید مگس مکن، دل اهل هوس مبند
در دام طره ایکه ملایک شکار شد
جز من رفیق در ره افتادگی نداشت
روز ازل که نقش قدم خاکسار شد
از خاک برگرفته دوران چونی سوار
دایم پیاده رفت اگرچه سوار شد
هر جا کلیم نوخطی آورد در نظر
بهر جنون کهنه او نوبهار شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز آمد آنکه ملک بدو کامکار شد
باز آمد آنکه بخت بدو بختیار شد
بر پای ظلم هیبت او پای بند گشت
در دست عدل دولت او استوار شد
بیدار بود فتنه کنون مست خواب گشت
[...]
گل باز نزد آن بت فرخار خار شد
بر دل ز وصل او غم دشخوار خوار شد
آمد بهار خرم و رحمت نثار شد
سوسن چو ذوالفقار علی آبدار شد
اجزای خاک حامله بودند از آسمان
نه ماه گشت حامله زان بیقرار شد
گلنار پرگره شد و جوبار پرزره
[...]
در شعر هر که از پی معنی خاص رفت
شیری است که بقوت خود در شکار شد
وانکس که خوی کرد که معنی برد ز غیر
چو روبه از شکار کسان ریزه خوار شد
کم همتی مکن که در فیض بسته نیست
[...]
جانم اسیر دام سر زلف یار شد
دل در هوای حسن رخش بیقرار شد
جانها معطرست و دو عالم پر از نسیم
تا زلف عنبرین برخت مشکبار شد
زآوازه فراق تو دلها بباد رفت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.