ناخلف را بکسی فخر ز آبا نرسد
نسب گوهر بی آب بدریا نرسد
رشته طول امل عارف روشندل را
راست چون رشته شمعست بفردا نرسد
بخت چون سدره کام شود عاشق را
اثر گرمی خورشید بحر با نرسد
دو جهان حسرت بالات الف کش دارد
سرو را با تو بیک فاخته دعوا نرسد
آنقدر کارشکن صافدلان را شده جمع
که دگر دشمنی شیشه بخارا نرسد
حالت شمع دلیلست که در کشور عشق
سر بسامان بجز از آتش سودا نرسد
ظاهر و باطنم از بسکه بود دور از هم
رنگ خونم ز ته پوست بسیما نرسد
ما درین غمکده هم طالع زخم آمده ایم
خنده بی گریه خونین بلب ما نرسد
همتم هست رسا بختم اگر کوتاهست
پشت پایم رسد ار دست بدنیا نرسد
کس چه داند که کلیم ابر کدامین وادیست
قاصد سیل گر از جانب صحرا نرسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی از جمله نژاد و اصالت، عشق و ناکامی، و تضاد بین ظاهر و باطن میپردازد. شاعر به وضوح میگوید که افراد باطل نمیتوانند به nobility دست پیدا کنند و آنچه نیکوست باید بر اساس واقعیات درونی باشد. بخت و شانس نیز در زندگی افراد تأثیرگذار است، اما عاشق نمیتواند بدون عشق و گرمی احساسات زندگی کند. در این غم و اندوه، حالتهای ظاهری و باطنی فرد به شدت متفاوت است و در نهایت، شاعر به شکست و ناکامیهایی اشاره میکند که در زندگی دچارش شده است. به طور کلی، شعر بر تضادها و دشواریهای زندگی تأکید دارد و نشان میدهد که بعضی چیزها برای انسانها دست نیافتنیاند.
هوش مصنوعی: افتخار به خاندانی که بیفایده و ناپسند است، هیچ ارزشی ندارد. مانند این است که جوهر با ارزش و گرانبها به آب نسبت داده شود؛ در حقیقت، آن جوهر هیچگاه به دریا نمیرسد و نتیجهای نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: رشته بلند آرزوهای عارف بینا مانند رشته شمعی است که به فردا نمیرسد.
هوش مصنوعی: وقتی که سرنوشت برای عاشق خوب باشد، محبت و عشق او به شکل محسوس و ملموس نمایان میشود؛ مانند اینکه گرمای آفتاب به دریا نمیرسد و فقط درختان سدره از آن تأثیر میپذیرند.
هوش مصنوعی: دو جهان به خاطر زیبایی تو و قامت شگفتانگیز سرو حسرت میخورند و هیچ فاختهای نمیتواند به این خوبی با تو رقابت کند.
هوش مصنوعی: کارشکنی و سوءنیت برخی افراد به حدی افزایش یافته که دیگر هیچ دشمنی نمیتواند به راحتی به کسانی که واقعی و صافدل هستند آسیب برساند.
هوش مصنوعی: شمع نشانهای از حالتی است که در دنیای عشق، جز آتش عشق و احساسات نمیتوان به آرامش رسید.
هوش مصنوعی: ظاهر و باطن من به قدری از هم فاصله دارد که رنگ خونم از زیر پوست به چهرهام نمیرسد.
هوش مصنوعی: ما در این مکان پر از غم به دنیا آمدهایم و سهممان زخم و درد است. نمیتوانیم بخندیم؛ حتی خندهمان نیز حاکی از غم و درد است و به ما اجازه نمیدهد که شاد باشیم.
هوش مصنوعی: اراده و همت من قوی است، اگرچه مقدر من ممکن است نامساعد باشد. اگر زیر پایم به زمین برسم، حتی اگر دستم به دنیا نرسد، باز هم به هدفم نزدیک میشوم.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیداند که کلیم (موسای نبی) در چه درهای است و اگر پیامآور طوفانی از سمت بیابان نرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آه اگر دست دل من به تمنا نرسد
یا دل از چنبر عشق تو به من وانرسد
غم هجران به سویتتر از این قسمت کن
کاین همه درد به جان من تنها نرسد
سروبالای منا گر به چمن برگذری
[...]
بوی مهرت به مشام من شیدا نرسد
گنج وصل تو به هر بی سر و بی پا نرسد
حاکمی گر بکشی بنده و گر بنوازی
منع در مصلحت شاه گدا را نرسد
راستی سرو سهی گرچه به قد می نازد
[...]
مله را آستر خسقی و والا نرسد
همه کس را بجهان منصب والا نرسد
کس نپوشید ببالای قبا پیراهن
انکه را زیر بود جای ببالا نرسد
جامه صوف کتان گرچه بریسد باریک
[...]
هیچ شب تیر غمت بر دل شیدا نرسد
که فغانم به مه آهم به ثریا نرسد
آن که وصل تو ز امروز به فردا انداخت
دارم امید کز امروز به فردا نرسد
سنگ بر سینه زنان می رود و ناله کنان
[...]
گر ز دنیا بکشی پای، چنان دور بکش
که اگر سعی کنی، دست به دنیا نرسد
من کجا، دسترس قیمت وصل تو کجا
ترسم از مفلسی ام کار به سودا نرسد
خنده گر بر در و دیوار جهان ریخته است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.