گنجور

 
کلیم

دانسته بخت زلف ترا انتخاب کرد

چندانکه شب دراز شد او نیز خواب کرد

ایدل به پشت گرمی اشک اینقدر مسوز

خونابه کی تلافی سوز کباب کرد

سیری نداشت نرگست از خون ما چه شد

بیمار را طبیب مگر منع آب کرد

معشوق اگرچه پرده نشین شد نهان شد

غیرت بروی آب نقاب از حباب کرد

دایم چو شیشه باده بتکلیف خورده ایم

اکنون مرا تغافل ساقی کباب کرد

پیر مغان جزای عمل زود می دهد

تا توبه کرده ام بخمارم عذاب کرد

کلک سخن طراز، رگ خواب بخت بود

زاندام که من گرفتمش آهنگ خواب کرد

دایم کلیم چون مزه از می جدا نباش

ما را چو بخت شور طفیل شراب کرد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
جمال‌الدین عبدالرزاق

یک قطعه سوی بنده فرستاد مجددین

کان را بصد قصیده نشاید جواب کرد

معنی روشن وی و الفاظ عذب وی

آنکرده با سخن که بسنگ آفتاب کرد

خط شریف او بنکوئی چوآن نگار

[...]

ادیب صابر

آبم ببرد دلبر و چشمم پر آب کرد

جان مرا بر آتش هجران کباب کرد

تا در نقاب هجر نهان گشت روی او

بر روی من زخون دل من خضاب کرد

از رحمت آفرید جمال تو را خدای

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ادیب صابر
کمال‌الدین اسماعیل

ای خسروی که آتش تیغ تو روز کن

در قلب چرخ زهرۀ مرّیخ آب کرد

دارای ملک، شاه مظّفر پناه دین

کت چرخ نام خسرو مالک رقاب کرد

طبعت بر شحه یی سر خورشید غوطه داد

[...]

عبید زاکانی

صاحبقران و صاحب دیوان عمید ملک

ای آنکه هرچه کرد ضمیرت صواب کرد

ای خواجه ای که نافذ تقدیر در ازل

ذات ترا ز جمله جهان احتساب کرد

وی سروری که هر نفس از خاک درگهت

[...]

جامی

لعل لب تو اشک مرا خون ناب کرد

زان شیشه های سبز فلک پر شراب کرد

عکس رخت نمود در آیینه سپهر

نامش خرد به شب مه و روز آفتاب کرد

مشتاق تو به چشمه خور می کند نظر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه