لعل لب تو اشک مرا خون ناب کرد
زان شیشه های سبز فلک پر شراب کرد
عکس رخت نمود در آیینه سپهر
نامش خرد به شب مه و روز آفتاب کرد
مشتاق تو به چشمه خور می کند نظر
تشنه ز شوق آب هوای سراب کرد
دل کرد یاد روی تو و دیده اشک ریخت
هرگل که چید دل ز تو چشم گلاب کرد
فکر خط عذار و لبت صفحه دلم
پر خط گونه گونه چو پشت کتاب کرد
می خواستم کمانچه زدن ریش زهد را
این کار را به کام دل من رباب کرد
جامی که در شباب ز می عهد کرده بود
پیرانه سر تلافی عهد شباب کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر با حالتی عاشقانه و غمگین، به زیبایی و جذابیت محبوب سخن میرانَد. شاعر از اشک و شوق خود به محبوب میگوید و اینکه چگونه زیبایی او را تحت تأثیر قرار داده و یادش در دلش نشسته است. اشاره به شیشههای سبز و پر از شراب، نماد زندگی و شادی از سر عشق است. شاعر حس تشنگی و اشتیاق را در مقابل محبوب خود بیان میکند و اشکها و یادآوری چهره او، گواهی بر شدت این عشق است. در نهایت، شاعر از تجربیات جوانی و پیری و احساس تلافی در برابر آن دوران میگوید. این شعر پر است از احساسات عمیق عاشقانه و یادآوریهای شیرین و تلخ.
هوش مصنوعی: لبهای تو مانند جواهر است که اشکهای من را به خون تبدیل کرد و آن شیشههای سبز آسمان را پر از شراب کرد.
هوش مصنوعی: تصویر چهرهات در آسمان مانند آینهای است که نامت در شب به نور ماه و در روز به نور خورشید جلوهگر شده است.
هوش مصنوعی: عاشق تو به چشمه خورشید مینگرد و با اشتیاق، به خاطر تشنگی، فضای خیالین سراب را تصور میکند.
هوش مصنوعی: دل به یاد چهره تو افتاده و اشکی از چشمانش ریخته است. هر گل را که چیده، دلش به یاد تو، مانند گلاب پر شده است.
هوش مصنوعی: چهره و لبان تو در ذهن من همچون داستانی زیبایی نقش بستهاند، مثل خطوط زیبا و رنگارنگی که بر صفحات یک کتاب به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: من میخواستم که زهد و ریاضت را ترک کنم و دل را با نواختن کمانچه شاد کنم. این کار باعث شد که روحم شادابتر شود و به شادی و لذت بپردازم.
هوش مصنوعی: در جوانی وعدهای به نوشیدن شراب داده بود، حالا که به سن پیری رسیده، به نوعی به آن وعده در جوانی پاسخ میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک قطعه سوی بنده فرستاد مجددین
کان را بصد قصیده نشاید جواب کرد
معنی روشن وی و الفاظ عذب وی
آنکرده با سخن که بسنگ آفتاب کرد
خط شریف او بنکوئی چوآن نگار
[...]
آبم ببرد دلبر و چشمم پر آب کرد
جان مرا بر آتش هجران کباب کرد
تا در نقاب هجر نهان گشت روی او
بر روی من زخون دل من خضاب کرد
از رحمت آفرید جمال تو را خدای
[...]
ای خسروی که آتش تیغ تو روز کن
در قلب چرخ زهرۀ مرّیخ آب کرد
دارای ملک، شاه مظّفر پناه دین
کت چرخ نام خسرو مالک رقاب کرد
طبعت بر شحه یی سر خورشید غوطه داد
[...]
صاحبقران و صاحب دیوان عمید ملک
ای آنکه هرچه کرد ضمیرت صواب کرد
ای خواجه ای که نافذ تقدیر در ازل
ذات ترا ز جمله جهان احتساب کرد
وی سروری که هر نفس از خاک درگهت
[...]
چشم ز گریه خانه مردم پر آب کرد
طوفان اشک من همه عالم خراب کرد
گفتی لب مراست بدلها حق نمک
حقا که این نمک جگر من کباب کرد
ز امید می ز لعل تو مردیم در خمار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.