دل به جذب خواری خود جور دشمن میکشد
شیشه ما سنگ از دست فلاخن میکشد
نشنود گر بوی خار از دامن صد پارهاش
سالک راه طلب کی پا به دامن میکشد
تا لبم را بسته شرم عشق میسوزم ز رشک
هرکجا بینم که دودی سرز روزن میکشد
از مغیلان کار سوزن گیر در راه طلب
نیست سالک آنکه خار از پا به سوزن میکشد
کشته ما را اگر ننواخت برق حادثات
نیست غافل انتظار وقت خرمن میکشد
در بیابان طلب تشنگی بر دم به خاک
از مزار من چراغ مرده روغن میکشد
گر به هجران شادمانم از امید وصل اوست
در قفس بلبل صفیر از شوق گلشن میکشد
بخت ما هرجا که بزم عشرتی سامان کند
شیشه راه سنگ میبیند چو گردن میکشد
در کنار خویشتن پروردمش عمری کلیم
اشک کم فرصت که لشکر بر سر من میکشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
کی سر از تیغ شهادت جان روشن میکشد؟
شمع در راه نسیم صبح گردن میکشد
بیشتر سرگشتگی زین چرخ پرفن میکشد
هرکه چون گرداب پای خود به دامن میکشد
در تمنای تماشای تو چشم داغ دل
از شکاف سینه همچون شمع گردن میکشد
سرفرازان جهان را از رعونت چاره نیست
[...]
باز دامان دل آهنگ چه گلشن میکشد
نالهای تا میکشم طاووسگردن میکشد
بسکه استحقاقگرد بیپر و بالم رساست
هرکه دامان تو میگیرد سوی من میکشد
بیش ازین نتوان چراغ رنگ ناز افروختن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.