دل نه ازوست نه زما، یار چو بی نقاب شد
رفت ز دست کس برون آینه ایکه آب شد
گر زغمت شکست دل، راز تو فاش کی شود
گنج نهفته تر شود، خانه اگر خراب شد
بند سکوت هیچگه از لب بیهنر مجوی
قابل مهر کی شود شیشه که بیشراب شد
لایق حسن بیزوالی آینه ای نداشت او
شکر که شمع هستیم زآتش عشق آب شد
مست رسید با رخی چون گل تر زتاب می
چشم از آب و رنگ او چشمه آفتاب شد
تاب نگه نداشتم، پای کشیدم از درش
توبه بود سزای او، هر که تنگ شراب شد
در چمن جمالت ای گلبن باغ رنگ و بو
شبنم گوشواره را آب گهر گلاب شد
ابر بهار عهد ما فیض نکرده عام را
ریزش قطره های او نقطه انتخاب شد
چون گل شمع بی نقاب آمده حسن او کلیم
از طرف تو دیده را گریه چرا حجاب شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بررسی پیچیدگیهای عشق و زیباییهای معشوق میپردازد. او به احساساتی اشاره میکند که با دیدن چهره معشوق بیدار میشود و از حال دل خود میگوید. دلش به شدت تحت تأثیر زیبایی و جذابیت معشوق قرار دارد و از این که راز عشقش ممکن است فاش شود، نگران است. شاعر همچنین به این نکته اشاره میکند که زیبایی واقعی در لطافت و ظرافت معشوق نهفته است و عشق میتواند مانند آتش، ترکیبی از روشنی و گرما به وجود آورد. در نهایت، او به معشوق خطاب میکند و غم و شادیهای عشق را به تصویر میکشد و از تأثیر عمیق حضور او بر قلب و جانش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: دل نه از اوست و نه از ما، وقتی یار بدون نقاب خود را نشان داد، دیگر هیچکس در آن آینه که همچون آب صاف است باقی نماند.
هوش مصنوعی: اگر دلت به خاطر زحمتها و مشکلاتت بشکند، کسی هرگز راز تو را نخواهد فهمید. هر چه بیشتر درد و رنج را در دل نگهداری، مانند گنجی پنهان میشود، حتی اگر ظاهراً همه چیز در زندگیات خراب باشد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به بیفایده بودن سکوت و بیهنری اشاره میکند و میگوید که نمیتوان از لبهایی که فاقد هنر و خلاقیت هستند، هیچ چیزی قابل توجهی انتظار داشت. مانند شیشهای که حالا بدون شراب است، هیچ ارزشی ندارد. بنابراین، وقتی چیزی از هنر و احساس خالی باشد، نمیتواند توقع و انتظار خاصی را برآورده کند.
هوش مصنوعی: زیبایی او مانند آینهای است که در دسترس نیست، اما ما به خاطر عشق مانند شمعی هستیم که از آتش به وجود آمده و تبدیل به آب شدهایم.
هوش مصنوعی: مستی به من رسید که چهرهاش مانند گل تازه و دلرباست. وقتی به چشمانش نگاه میکنم، مانند چشمهای است که از تابش خورشید پرنور شده است.
هوش مصنوعی: نتوانستم تحمل کنم و از در او خارج شدم. جزا و پاداشی که برای او بود، هر کسی که درگیر شراب و خوشی شد، نتیجهاش همین است.
هوش مصنوعی: در باغی که تو زیبایی، مانند گلی رنگارنگ و خوشبو هستی، شبنمها مانند گوشوارهای زیبا به قطرههای گلاب تبدیل شدهاند.
هوش مصنوعی: ابر بهار آن گونه که باید، برکاتش را بر ما نباریده و ریزش قطرههای آن باعث شده که ما به نقطهای برای انتخاب و تصمیمگیری برسیم.
هوش مصنوعی: هنگامی که او مانند گل و بیپرده ظهور کرده، زیباییاش مانند موسی در ارتباط با تو، باعث شده است که چشمانم از شدت شوق و ناراحتی بگرید. پس چرا حجاب و پوششی بر سر راه عشق و دیدار او وجود دارد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنکه ز شرم لطف او، آتش ناب آب شد
گمشده نعل مرکبش، افسر آفتاب شد
داد بداد خلق را، خورد فراغ و خواب شد
دشمن او ز رشگ این دشمن خورد و خواب شد
هست تصرف قضا، منصرف از جناب او
[...]
چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب شد
چند ز غصه خون خورم، وای که خونم آب شد
شورش بخت هست خود، خنده نمی زنی دگر
چند هنوزت این نمک، چون جگرم کباب شد
دی که کله نهاده کژ، مست و خراب می شدی
[...]
ای که رخت به روشنی غیرت آفتاب شد
خفته ز شرم مردمی چشم خوشت به خواب شد
نافه به بوی زلف تو، آمد و گشت خاک ره
گل ز هوای عارضت رفت و در آتش آب شد
سرو چو دید قامتت، رفت به خویشتن فرو
[...]
دی چو به بوستان تو را جا به کنار آب شد
آب ز عکس روی تو چشمه آفتاب شد
جست به باغ بی رخت لمعه برق آه من
شاخ درخت شعله زد مرغ چمن کباب شد
خواستم از خدا که دل مایل مهر گرددت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.