ای که رخت به روشنی غیرت آفتاب شد
خفته ز شرم مردمی چشم خوشت به خواب شد
نافه به بوی زلف تو، آمد و گشت خاک ره
گل ز هوای عارضت رفت و در آتش آب شد
سرو چو دید قامتت، رفت به خویشتن فرو
مه ز رخ تواش حیا آمد و در نقاب شد
چشم تو دوش در دلم بست خیال سرخوشی
چون قدح لب توام دیده پر از شراب شد
گفت که هستم، آفتاب، آینه دار روی تو
دود به سر برآمدش زلف تو زان بتاب شد
جمله لطف دلبران روی تو جمع کرد از آن
مصحف حسن را رخت فاتحة الکتاب شد
مطرب عشق نکته ای گفت مگر به گوش کس
کاین جگر حزین ما ز آتش او کباب شد
بخت سعادت ازل هست ملازم درش
آن که به روی دولتش وصل تو فتح باب شد
رفع حجاب کی کند از رخ بخت جاودان
آن که ز روی هستی اش یک سر مو حجاب شد
گنج وصال، آرزو هرکس اگرچه می کند
در سر و کار این طلب عاشق دل خراب شد
دل به دعا وصال او خواسته بود هاتفی
گفت نسیمی این دعا مژده که مستجاب شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره دارد و احساسات عمیق شاعر را نسبت به او بیان میکند. شاعر از ویژگیهای خاص معشوق مانند زیبایی، وقار و تاثیرگذاری او بر سایر موجودات صحبت میکند و به توصیف عشق و زیباییهای عشق میپردازد. در بیتها، جلوههای ظاهری و باطنی معشوق و تاثیر آن بر اشیاء و طبیعت توصیف شده است و شاعر از درک عمیق خود از عشق و آرزوهایش برای رسیدن به وصال صحبت میکند. همچنین در پایان، بشارت میدهد که دعا برای وصال معشوق مستجاب شده است. در کل، این متن نمایانگر عشق عمیق، زیبایی و امید به وصال است.
هوش مصنوعی: ای کسی که زیباییات به اندازهی روشنایی و غیرت آفتاب است، به خاطر شرم از مردم، چشمان نازنینت به خواب رفته است.
هوش مصنوعی: نسیم معطری به بوی موهای تو وزید و زمین به خاطر نزدیک شدن به چهرهات، گیاهانش را رها کرد و در آتش عشق به تو، زیر آب رفت.
هوش مصنوعی: سرو هنگام دیدن قامت تو، به خود فرورفت و ماه به خاطر زیبایی چهرهات شرم کرد و در پس نقاب پنهان شد.
هوش مصنوعی: چشم تو بر دوشم نشست و خیال خوشی در دلم شکل گرفت؛ مانند لیوان پر از شراب، چشمانم از شوق پر شده است.
هوش مصنوعی: او گفت که من همانند آفتاب هستم که تصویر تو را در آینه منعکس میکند. اما به خاطر زیبایی زلف تو، دود و غباری بر سرش نشسته است.
هوش مصنوعی: تمام نیکیها و خوبیهای دلبرها در چهره تو جمع شده است، بهطوری که زیبایی تو به عنوان آغاز و مقدمه یک کتاب برگزیده شده است.
هوش مصنوعی: عاشق در موردی سخنی میگوید که شاید فقط کسی آن را بشنود، زیرا دل حزین و خونین ما به خاطر آتش عشق، در حال سوختن و نابودی است.
هوش مصنوعی: بخت و شانس خوب از آغاز وجود دارد و افرادی که به گشایش و خوشبختی وابستهاند، همیشه در کنار آن هستند. آن کس که به دروازهی خوشبختی و موفقیت وصل شده، به زودی به کام دلش خواهد رسید.
هوش مصنوعی: کیست که بتواند حجاب را از چهره بخت جاودان بردارد، آن کسی که حتی یک تار مو از روی هستیاش حجاب شده است؟
هوش مصنوعی: هر کسی آرزوی به دست آوردن عشق را در دل دارد و در پی آن است، حتی اگر در دلش به خاطر این طلب، دچار مشکلات و دردسرهایی شده باشد.
هوش مصنوعی: دل، به خاطر وصال محبوبش دعا میکرد و هاتفی به او گفت که نسیمی به او خبر میدهد که دعایش مستجاب شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنکه ز شرم لطف او، آتش ناب آب شد
گمشده نعل مرکبش، افسر آفتاب شد
داد بداد خلق را، خورد فراغ و خواب شد
دشمن او ز رشگ این دشمن خورد و خواب شد
هست تصرف قضا، منصرف از جناب او
[...]
چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب شد
چند ز غصه خون خورم، وای که خونم آب شد
شورش بخت هست خود، خنده نمی زنی دگر
چند هنوزت این نمک، چون جگرم کباب شد
دی که کله نهاده کژ، مست و خراب می شدی
[...]
دی چو به بوستان تو را جا به کنار آب شد
آب ز عکس روی تو چشمه آفتاب شد
جست به باغ بی رخت لمعه برق آه من
شاخ درخت شعله زد مرغ چمن کباب شد
خواستم از خدا که دل مایل مهر گرددت
[...]
دل نه ازوست نه زما، یار چو بی نقاب شد
رفت ز دست کس برون آینه ایکه آب شد
گر زغمت شکست دل، راز تو فاش کی شود
گنج نهفته تر شود، خانه اگر خراب شد
بند سکوت هیچگه از لب بیهنر مجوی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.