در طریق خودنمائی شیوه دلخواه نیست
غیر دعوی بلند و همت کوتاه نیست
کیسه ای بر وعده های بخت نتوان دوختن
خفته گر در خواب حرفی گفت از آن آگاه نیست
از نفاق صحبت مردم ز بس رم کرده ایم
ناله ما نیز با خضر اثر همراه نیست
خاطر آشفته ای دارم که هر ساعت نفس
راه لب را می کند گم گر چراغ آه نیست
هر چه ترکش می توان کردن، بدست آورده گیر
غم زناکامی نباشد همت ار کوتاه نیست
مرگ تلخ و زندگی هم سربسر درد و غمست
پشت و روی کار عالم هیچگه دلخواه نیست
کعبه عشق تو پنداری سر کوی فناست
می توان رفتن ولی در بازگشتن راه نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به موضوعاتی چون خودنمایی، نفاق، و ناکامی اشاره میکند. او با بیان اینکه شیوهی نمایش خود مطلوب نیست و دعویهای بزرگ در برابر اراده کم، نقد میکند، به چالشهای زندگی پرداخته و میگوید که انتظار از بخت نمیتواند واقعیتها را تغییر دهد. شاعر همچنین از آشفتهخاطری خود میگوید و اینکه زندگی و مرگ هر دو مملو از درد و غم هستند. در انتها، بر این نکته تأکید میکند که در مسیر عشق و زندگی، نه تنها راه رفتن وجود دارد، بلکه بازگشت از آن نیز دشوار است.
هوش مصنوعی: در مسیر جلب توجه و نمایش خود، راه و روش مناسب و مطلوبی وجود ندارد. تنها ادعای بزرگ داشتن و همت اندک داشتن کافی نیست.
هوش مصنوعی: اگر کسی در خواب صحبت کند و وعدههایی بدهد، نمیتوان به آنها اعتماد کرد، زیرا در حالت خواب او از واقعیات آگاه نیست و نمیتوان این وعدهها را به عنوان حقیقت پذیرفت.
هوش مصنوعی: به خاطر صحبتهای دوپهلو و نفاقآمیز مردم، دیگر نتوانستهایم به درستی با آنها ارتباط برقرار کنیم و احساس ناامیدی ما نیز با کمک کسی مانند خضر مورد مهر و محبت قرار نمیگیرد.
هوش مصنوعی: من دلی پریشان دارم که در هر لحظه نفسهایم به سختی از لبهایم خارج میشود، اگر نور امید و آرامش نباشد.
هوش مصنوعی: هر چه میتوانی انجام بده و به دست بیاور. نگران ناکامیها نباش و اگر همتات بالا باشد، میتوانی به هر هدفی برسی.
هوش مصنوعی: مرگ دردناک است و زندگی هم پر از رنج و اندوه است. در نهایت، هیچیک از جوانب این دنیا خوشایند نیست.
هوش مصنوعی: عشق تو مانند کعبهای است که در مکان نابودی قرار دارد. میتوان به آنجا رفت، اما راهی برای بازگشت وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایدل اندر پرده تقدیر کس را راه نیست
هیچ فهم از کشف اسرار سپهر آگاه نیست
فتنه ی گیتی مشو، زیرا که در زیر سپهر
یوسف امید اگر برجاست جز در چاه نیست
بر جوانی دل منه، چون دست فرمان فنا
[...]
زاهدِ ظاهرپرست از حالِ ما آگاه نیست
در حقِ ما هر چه گوید جایِ هیچ اکراه نیست
در طریقت هر چه پیشِ سالک آید خیرِ اوست
در صراطِ مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
تا چه بازی رخ نماید بیدَقی خواهیم راند
[...]
دوست از حال دل آشفتگان آگاه نیست
آه کز دست غمش ما را مجال آه نیست
باد نوروزی ز گلشن میرسد لیکن چه سود
کز گل صد برگ من بوئی بدو همراه نیست
کشور دل بی حضور او خراب آباد شد
[...]
کار در دیر به غیر از جستن آن ماه نیست
کش ز اهل خانقه جستم یکی آگاه نیست
یک قدح خوردم که شد دود از دماغم سوی چرخ
چرخ گو خون خور ازین معنی که دود آه نیست
هر سفال کهنه در دیر مغان شد جام جم
[...]
زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست
بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود
خود فروشان را به کوی می فروشان راه نیست
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.