گنجور

 
کلیم

شیب و شباب راه عدم را مراحلست

عمر تو راه دور و درازش دو منزلست

وارسته را ز جذبه دهد امتیاز قرب

کی کهربا رباید کاهی که در گلست

چشمت هنوز حلقه تعلیم ساحریست

سحرش بدور خط تو هر چند باطلست

عشق از هوس جدا کن و زاری شناس باش

در گریه فسرده دلان آب داخلست

در مرگ هست آنچه در آب حیات نیست

آسان زیاد مرگ شود هر چه مشکلست

افتاده ام بصید گهی در دیار عشق

کانجا بقید دام و قفس مرغ بسملست

از بستگی کار درین روزگار تنگ

چیزی اگر گشاده شود دست سایلست

دوری اگر بود همه یک کام می کشد

ماهی جدا ز آب هلاکش بساحلست

در دعوی وصول بحق شیخ شهر را

ترک نماز و روزه گواهان عادلست

عمر کلیم صرف ببازی شد و هنوز

آن بیخبر ز بازی ایام غافلست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
کمال‌الدین اسماعیل

این وضع بین که گویی لطف مشکّلست

یا شاخهای سدره بطوبی موصّلست

یا تخته بند باغچۀ عقل و دانش است

یا زیر تیشۀ عمل نوح مرسلست

یا در بر مصاف سپرهای دیلمست

[...]

ابن یمین

ساقی بیا که موسم نوشیدن ملست

هم راغ پر ز لاله و هم باغ پر گلست

منشین بخانه خیز که صحرا بخرمی

هر جا که میروی همه جای تبذلست

بگشای حلق بلبله تا قلقلی کند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
سیف فرغانی

دل تنگم و ز عشق توام بار بر دلست

وز دست تو بسی چو مرا پای در گلست

شیرین تری ز لیلی و در کوی تو بسی

فرهاد جان سپرده و مجنون بی دلست

گر چه ز دوستی تو دیوانه گشته ام

[...]

بابافغانی

ما را نه میل باغ و نه پروای بلبلست

فریاد ما ز جلوه ی آن روی چون گلست

گویا ندارد از قدو زلف تو آگهی

مرغ چمن که شیفته ی سرو و سنبلست

گر دست فتنه سلسله ی هستیم گسست

[...]

ایرج میرزا

افسارش از بریشم و پالان ز مخملست

هر چند بد صدا است ولیکن مجللست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه