روشنی در خانه معمور نیست
نیست یک ویرانه کان پر نور نیست
بسکه در بزم نشاط ما گریست
قطره ای خون در رگ طنبور نیست
دل ز مهر گلرخان پرداختیم
در بپشت خاطر ما حور نیست
عمرها پروانه او بوده ایم
در چراغ آشنائی نور نیست
تا تو باشی رو بخورشید آورد؟
اینقدر هم چشم روشن کور نیست
بسکه دیگرگون شد احوال جهان
فکر می در خاطر مخمور نیست
در نظر دارم لبی را روز و شب
چون توانم گفت چشمم شور نیست
می کنم قطع امید از تیغ تو
زخم اگر در تازگی ناسور نیست
پرده بر زخمم چه می پوشی کلیم
شمع در فانوس هم مستور نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی احساسات و آرزوهای انسانی میپردازد. شاعر از تاریکی و بینوری در زندگیاش میگوید و به نبود شادی و نشاط اشاره میکند. او از عشق و مهر به معشوقهاش سخن میگوید و میگوید که سالهاست تحت تاثیر زیبایی او زندگی کرده است. با وجود این، او در زندگی خود احساس کمبود میکند و به بیهودگی برخی تلاشها و تغییرات در جهان اشاره میکند. شاعر در نهایت از زخمهای عاطفی خود میگوید و از اینکه نمیتواند به زندگیاش نور ببخشد، ابراز ناامیدی میکند. این شعر به خوبی نشاندهندهٔ تضاد میان امید و ناامیدی در زندگی بشر است.
هوش مصنوعی: در خانهای که زندگی و نشاطی وجود ندارد، هیچ نوری دیده نمیشود؛ بلکه ویرانی و تاریکی حاکم است.
هوش مصنوعی: در جشن شادمانی ما، آنقدر گریه و اندوه وجود داشت که هیچ قطره خونی در رگ طنبور باقی نماند.
هوش مصنوعی: دل را به عشق گلرخان سپردیم، اما دیگر در دل ما جایی برای حوریان نیست.
هوش مصنوعی: ما تمام عمرمان مانند پروانهای بودهایم که دور چراغ آشنایی در حال گردش هستیم، اما در واقع هیچ نوری در آن رابطه وجود ندارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو در کنار هستی، آفتاب از شدت زیباییات به روشنایی میآید؟ اما اینقدر هم عقل و بینایی وجود دارد که نباید اینقدر نادیده گرفته شود.
هوش مصنوعی: به خاطر تغییرات زیادی که در وضعیت جهان به وجود آمده، دیگر نمیتوان دربارهی آن فکر کرد و اندیشه کرد.
هوش مصنوعی: من همیشه به یاد لبی شیرین و دلنواز هستم و میخواهم این احساس را به کسی بگویم، اما نمیخواهم کسی فکر کند که از نظر من در این احساس اشتباهی وجود دارد.
هوش مصنوعی: من از تیغ تو ناامید میشوم، اگر جراحتی که ایجاد کردهای تازه نیست و به زخم تبدیل نشده است.
هوش مصنوعی: پردهای که بر زخم من میکشی، چه فایدهای دارد؟ حتی شمعی که در فانوس است، نمیتواند پنهان بماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سر من از نالهٔ من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
ای که چشمت را به معنی نور نیست
نزد حق شو حق ز بنده دورنیست
سایه و خورشید از هم دور نیست
روشن است این چشم ما و کور نیست
از تو بمقصود ره دور نیست
گر دل و جان غافل و مغرور نیست
از همه ذرات جهان ظاهرست
یار، اگر دیده دل کور نیست
جام من از خم قدیم خداست
[...]
گرچه حرفی غیر ازین مذکور نیست
مدح تو گر خوانم آن را دور نیست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.