آن یار گزین که خشمگین نیست
خوشبوست گلی که آتشین نیست
همچون قلم از سیاه بختی
جز گریه مرا در آستین نیست
مگذر ز قمار بوسه بازی
آنجاست که نقش بد نشین نیست
دل آب ز آهن قفس خورد
دیگر ز بهشت دانه چین نیست
از بسکه دلم ز درد شادست
می سوزم و ناله ام حزین نیست
دردسری از خمار دارد
با زاهد اگر چه درد دین نیست
در عالم خاک پای مگذار
بیخار آنجا گل زمین نیست
قدر دونان ز بس بلندست
درد خم باده ته نشین نیست
آن لعل لب و نشان بوسه
این نقش بنام آن نگین نیست
تا چند کلیم شکوه از دل
آتشکده ایست بیش ازین نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و غمهای دستنیافتنی میپردازد. شاعر به جستجوی یاری خوشبو و بیخشم میپردازد و از وضعیت خود که سرشار از درد و اندوه است، سخن میگوید. او از بازیهای پوچ و بیمعنا مانند بوسه بازی میگذرد و به دردی عمیق اشاره میکند که در وجودش وجود دارد. شاعر نسبت به دنیا و خاک بیاعتنایی نشان میدهد و به زاهدان و دین اشاره میکند، تا نشان دهد که این درد روحانی و انسانی فراتر از احکام دینی است. در نهایت، او میگوید که زندگیاش بیشتر شبیه به یک آتشکده است تا یک آرامش واقعی.
هوش مصنوعی: دوستی را انتخاب کن که خشمگین نباشد، زیرا همانطور که گلی که آتشین نیست خوشبو و زیباست، دوستی آرام و صمیمی نیز دلنشینتر و ارزشمندتر است.
هوش مصنوعی: به مانند قلمی که به خاطر بداقبالیاش چیزی جز اشک در آستین خود ندارد، من نیز تنها به گریه و اندوه دچار شدهام.
هوش مصنوعی: نزدیک نشو به بازی عشق، جایی که اثرات منفی و بدی وجود دارد.
هوش مصنوعی: دل در قفس آسیب دیده و دیگر نمیتواند از نعمتهای بهشتی بهرهبرداری کند.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر درد و رنج بسیار، شاد و سرشار است؛ اما در عین حال، سوختن و نالهام هیچ حزن و اندوهی ندارد.
هوش مصنوعی: زاهد اگرچه در دین مشکلی ندارد، اما او از خمار و مستی چیزی ندارد و به همین خاطر در واقع دردسرهایی که با خمار دارد، به او مرتبط میشود.
هوش مصنوعی: در دنیای مادی، پا را بر جایی نگذار که در آن بوی گل و زیبایی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: قدردانان و افراد با ارزش، به اندازهای بزرگ و با اهمیت هستند که درد و رنج ناشی از غم و اندوه به سرعت در عمق احساساتشان فرو نمیرود.
هوش مصنوعی: آن لبهای زیبا و بوسهای که بر آنها نقش بسته، نشاندهندهی ارزش و زیبایی آن نگین نیست.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که میگویم و گلهگذاری میکنم، اما در واقع این حرفها چیزی بیشتر از این نیست که از دل یک آتشکده برمیخیزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شعر، ار چه صلاح کار دین نیست
بر وی، ز شریعت آفرین نیست
بگریست که درد من جز این نیست
زین درد کسی چو من حزین نیست
بی یار بهار دلنشین نیست
این پنبه داغ یاسمین نیست
صد شکر، به دست کوته من
صد بند ز چین آستین نیست
در دامن برگ پا شکسته است
[...]
بهر روزی دلم غمین نیست
گو کمتر باش بیش ازین نیست
کو پادشهی که در پی نام
دستش ته سنگ از نگین نیست
داد از اشکی که نیست خونین
[...]
ای چرخ ترا اگرچه دین نیست
دستی کهشکستنیست این نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.