بیشتر سرگشتگی زین چرخ پرفن میکشد
هرکه چون گرداب پای خود به دامن میکشد
در تمنای تماشای تو چشم داغ دل
از شکاف سینه همچون شمع گردن میکشد
سرفرازان جهان را از رعونت چاره نیست
کوه ازین راه است اگر بر خاک دامن میکشد
چشم مستش تا کند سودامزاجان را علاج
از نگاه گرم از بادام روغن میکشد
پیش پیشم آن پریشان مو چو آید در خرام
تارتار کاکل او را دل من میکشد
بگذرد در خنده ایام بهار عمر او
هرکه رخت عیش را چون گل به گلشن میکشد
حب دنیا اندکی بیش است بر اهل کمال
سرزنشها عیسی از بالای سوزن میکشد
چشم مستش را نگر جویا که با تار نگاه
از برم دل را به صد زنجیر آهن میکشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات و دلمشغولیهای شاعر در رابطه با عشق و زیبایی میپردازد. شاعر به سرگشتگی ناشی از عشق اشاره کرده و بیان میکند که چطور دل آزرده و چشمهای داغش مشتاق تماشای معشوق است. او همچنین به تفاوت میان سرفرازان و دیگران اشاره میکند و میگوید که افراد بزرگ از رنج و مشکلات فرار نمیکنند. در ادامه، عشق را به زیبایی بهار و خوشیهای زودگذر تشبیه میکند و به خطر افتادن انسانها در مقابل دنیا و مادیات اشاره دارد. این اشعار نشاندهنده کشمکش درونی و مهر و محبت شاعر به معشوق است.
هوش مصنوعی: بیشتر گیجی و سردرگمی ناشی از این دنیا و پیچیدگیهای آن است، چرا که هر کسی که مانند گرداب، پای خود را به دامن این دنیا میکشد، به این مشکلات دچار میشود.
هوش مصنوعی: در آرزوی دیدن تو، دل پر درد و آتش من مانند شمعی که میخواهد خود را به نمایش بگذارد، از سینهام سر بر میآورد.
هوش مصنوعی: بزرگان و سرفرازان دنیا هرگز نمیتوانند از خودخواهی و غفلت خود رهایی یابند؛ چون اگر کوه به زمین برسد، همچنان به عظمت خود ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: چشمهای غمگین او به گونهای است که میتواند جانهای مضطرب را درمان کند، زیرا نگاهش به اندازهای گرم و شرابآور است که میتواند مانند روغن بادام آرامشبخش باشد.
هوش مصنوعی: وقتی آن زن با موهای نامنظم و زیبایش به آرامی به سمت من میآید، قلب من به سوی او جلب میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند گل، شادی و خوشی را به زندگی خود میآورد، روزهای بهار عمرش را در خند و سرور سپری می کند.
هوش مصنوعی: علاقه به دنیا تنها کمی بیشتر از کمالجویان است و عیسی به راحتی میتواند از بالای سوزن سرزنشها را بیرون بکشد.
هوش مصنوعی: به چشمان خمار و جذاب او نگاه کن که با یک نگاه، قلبم را به شدت و به زنجیرهایی محکم میکشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل به جذب خواری خود جور دشمن میکشد
شیشه ما سنگ از دست فلاخن میکشد
نشنود گر بوی خار از دامن صد پارهاش
سالک راه طلب کی پا به دامن میکشد
تا لبم را بسته شرم عشق میسوزم ز رشک
[...]
کی سر از تیغ شهادت جان روشن میکشد؟
شمع در راه نسیم صبح گردن میکشد
گل ز رخسار تو رنگ و بو به دامن می کشد
لاله از شوق تو همچون شمع گردن می کشد
هرچه با دل کرده بودم، یافتم از عشق تو
انتقام سنگ را آتش ز آهن می کشد
در شکست خویش با این عاجزی دستم قوی ست
[...]
بسکه دامان حجاب از الفت من می کشد
گر شود گلشن ز خونم رنگ دامن می کشد
نا امیدی حاصل کشت امید ما بس است
زود کار دانه عاشق به خرمن می کشد
زشت را خجلت گذاری بهتر از آیینه نیست
[...]
باز دامان دل آهنگ چه گلشن میکشد
نالهای تا میکشم طاووسگردن میکشد
بسکه استحقاقگرد بیپر و بالم رساست
هرکه دامان تو میگیرد سوی من میکشد
بیش ازین نتوان چراغ رنگ ناز افروختن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.