گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جویای تبریزی

آرام در مقام رضای خدا گرفت

دست کسی که دامن آل عبا گرفت

باشد چو صبح هر نفسش مایهٔ حیات

مهرت به دل هر آنکه زصدق و صفا گرفت

ترسم مباد سنگ شود شیشهٔ دلم

از بس ز سردمهری آن بیوفا گرفت

در پرده شمیم گل از شرم شد نهان

رنگت چو ا زخمار می از رخ هوا گرفت

خون کدام بلبل بیدل به خاک ریخت

کز گل بهار زر به سپر خونبها گرفت

داغم که امشب آینهٔ زنگ بسته ی

آن هرزه خرج جلوه ز مه رونما گرفت

جویا! زتلخکامی نومیدی آرمید

کام خود آنکه از دل بی مدعا گرفت