لعل میگون تو تا غارتگر هوش من است
چشم مخمور بتان خواب فراموش من است
آفتاب من بیا کز شوق هم آغوشی ات
چون مه نو آنچه از من مانده آغوش من است
نالهٔ حیرت نصیبان را زبان دیگر است
شور صد محشر نهان در وضع خاموش من است
در ره فخریه پر بالا دوی محمود نیست
ورنه گردون از مه نو حلقه در گوش من است
از نگاه گرم خود ترسم شود چون شمع آب
بسکه نور شرم با شوخ قدح نوش من است
با شنیدن صلح از گفتن کنند اهل کمال
غنچه بودم گل شدم جویا دهن گوش من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شور دریای سخن از دل پر جوش من است
قفل گنجینه معنی لب خاموش من است
معنی بکر که در پرده غیب است نهان
بی تکلف همه شب تنگ در آغوش من است
هر خیالی که به آن اهل سخن فخر کنند
[...]
حشر آرام لقب آتش خس پوش من است
زهره زهر نما باده سر جوش من است؟
خندد از چهره خارم گل رخسار کسی
همچو دل آینه ای در بغل هوش من است
تا مروت نکشد خجلت رسوایی خویش
[...]
صدف گوهر اسرار نهان گوش من است
چشمه بحر معانی قدح هوش من است
موج طوفان خرد جنبش آغوش من است
شور دریای سخن از دل پرجوش من است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.